+

بچه بودم هر شعر عاشقانه قشنگی که میخوندم، فکر میکردم لابد شاعرش باید هم سن و سال خودم باشه یا فوقش چند سال بزرگتر! توی دلم آرزو میکردم که کاش شوهر منم چنین شعرهایی برام بگه! وقتی میفهمیدم فلان شاعر 50-60 ساله است و گاهی حتی میفهمیدم که ساکن اون دنیاست، حسابی میخورد تو ذوقم! :|
۰ نظر ۰ لایک

+

خواهرم بهم میگفت این آهنگا چیه گوش میکنی، مث پیرمردا!ازش ناراحت نشدم.

بععضیا میدونن چطوری باید باهام حرف بزنن که نتونم نه بگم.اینم ناراحت کننده نیست.

دلم نمیخواد دلم برای کسی بسوزه. وقتی از سر دلسوزی به کسی کمک میکنم، از خودم بدم میاد. دلم میخواد از روی دوست داشتن کمک حالشون باشم. با این حال بازم بهم میگن که خوششون نمیاد دلم براشون بسوزه.این اما ناراحت کننده است...

۰ نظر ۰ لایک

+

کتاب خوندنم سه مرحله داره: شیدایی، گیرایی، فنا!چه درسی چه غیر درسی!

۰ نظر ۰ لایک

+

از همه آدمای زندگیم، یه نسخه خیالی توی دنیای خیالیم دارم. توی دنیای خیالیم همه چیز رو به راهه و همه در ایده آلترین صورت ممکن هستن. هر زمان که کسی از دنیای واقعی از حالت ایده آلی که براش متصور شده ام خارج میشه انگار یکی از ستونهای دنیای خیالیم ریزش میکنه. گاهی هم احساس میکنم یهو از وسط یه دنیای گل و بلبلی به وسط یه کویر هبوط میکنم. خیلی دلم میخواد دنیای خیالیم رو رها کنم اما حیفه، خیلی قشنگه دوسش دارم...

تموم شهر خوابیدن/ من از فکر تو بیدارم...

۰ نظر ۰ لایک

+

جای من الان کجاها خالیه؟ خونمون، یه جای خنک و آروم و بدون حشره، توی 2 سال آینده، یا ... دلم میخواست یه ماهی تنبل می بودم و الان میرفتم عمیقترین و دنجترین نقطه اقیانوس و بی دغدغه می خوابیدم!
۰ نظر ۰ لایک

+

اکثرا علاوه بر اینکه ظاهرا بهم شبیه هستن، زمینه اصلی فکری مشابهی دارن! فقط بعضی جزئیات کوچیک متفاوتشون کرده! طبیعیه؟

از نظر تعداد واحد میتونم 7 ترمه تموم کنم اما چون بعضی درسا فقط ترم زوج و بعضی هم فقط ترم فرد ارائه میشن نمیتونم! تازه! میریم خودمون درخواست میدیم واسمون فلان درس اختیاری رو با فلان استاد، فلان روز ارائه بدن، بعد موقع انتخاب واحد ظرفیتش با ورودی های قبل از ما پر میشه و به خودمون نمیرسه و آخرش ما می مونیم و یک عالمه واحد اختیاری پاس نشده! شاهکارن...

آیا فکر کردن کار بدی است؟ (با لهجه بخونید)

۰ نظر ۰ لایک

+

میگن آدم عاشق بدی های معشوقش رو نمیبینه، بنظرم برعکسش هم ممکنه. یعنی دوست نداشتن هم باعث میشه خوبی ها رو نبینیم.

از همون دوران مدرسه توی امتحانات سوالهای آسونی که همه می نوشتن رو من نمیتونستم بنویسم، اما سوال سختا که اقلیت کلاس حلش میکردن برام آسون بود! اصلا ذهنم به پیچیدگی انس داره! طفلی با مسئله آسون که مواجه میشه هول میشه قاطی میکنه! نمیدونم باید چیکار کنم...

گاه یک کوه به یک کاه بهم میریزد...

۰ نظر ۰ لایک

+

من کزین فاصله غارت شده چشم توام

گر به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟

۰ نظر ۰ لایک

+

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست

-حافظ-

۰ نظر ۰ لایک

+

یکی از دخترهایی که هم دانشگاهی و هم خوابگاهیم هست، خیلی دختر عجیبیه. شبیه پسراست، صداش، لباس پوشیدنش، راه رفتنش، نترس بودنش، نگاهش... اصلا انگار یه پسر مقنعه سر کرده! تا چند وقت پیش جز توی دانشگاه و توی راه پله های خوابگاه، جای دیگه ای باهاش برخورد نداشتم تا اینکه اومده بود جلوی در اتاقمون با هم اتاقیم کار داشت. جدا داشتم از ترس می مردم. دقیقا احساس میکردم الان یه پسر داره نگاهم میکنه. چند لحظه ای که اومد و رفت، برام چند سال طول کشید. دیشب داشتم خوابشو میدیدم و توی خواب همون حسها رو داشتم! صبح همه محتویات کیف پولمو خالی کردم توی صندوق صدقات!

اگه کسی برای آدم مهم باشه، انقدر ازش نشونه حفظ میکنه که اگه گمش کرد ردشو بگیره و پیداش کنه.

۰ نظر ۰ لایک
گفتند:

یافت می‌نشود

گشته‌ایم ما!
آرشیو مطالب
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۲ ( ۳ )
مهر ۱۴۰۲ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۲ ( ۷ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۶ )
خرداد ۱۴۰۲ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۵ )
دی ۱۴۰۱ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
دی ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۲۵ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۲۴ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۱۷ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۲۳ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۱ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۲ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۲ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۲ ( ۳ )
دی ۱۳۹۱ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۱ ( ۳ )
آبان ۱۳۹۱ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۱ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۱ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۱ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۱ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۱ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۰ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۰ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۰ ( ۲ )
موضوعات
دوستشان دارم (۲۶۶)
از خود نوشته‌هام (۴۵)
جامعه نشناسی (۷۹)
اتوبوس نوشته (۱)
صرفا تراوش ذهنی (۷)
موسیقی متن (۳۲)
آرزوهای ساده (۸)
تناسخ (۲)
اقتصاسی (۱۰)
دوستشان ندارم (۳)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان