مهر باطل

بعد از آخرین روز کاری در محل کار فعلی، احتمالا چند روزی بیکار و بی عار باشم برای خودم :) میخوام چند روز فقط فیلم ببینم و کتاب بخونم.

در راستای آخرین پروژه های کاری، یکی از موسسات خیریه معروف، حدود هزار میلیارد تومن تو بانک سپرده داره. البته که صرفا صرف کارهای مربوط به موسسه میشه، اما این حجم از پول رو در بانک نگه داشتن حماقته. سود بانکی حدود 25- 30 درصد، تورم سالانه 50 درصد! خب پول مدام بی ارزش میشه. این درحالیه که هزینه اصلی این موسسات دارو و درمانه که این هزینه ها عموما متناسب و حتی بالاتر از نوسانات دلار رشد میکنن. قرار بود ما براشون این پول رو به روشی کاملا بدون ریسک سرمایه گذاری کنیم که از سود بانک سود بیشتری بهشون بدیم، متوجه شدن طبق قوانین موسسات خیریه نمیتونن سرمایه گذاری کنن!

خدا وکیلی این قوانین رو کی نوشته؟ :دی

بدانید و آگاه باشید که مبالغ بالا رو میتونیم با روشی کاملا بدون ریسک، با سود بالاتر از بانک سرمایه گذاری کنیم :)

 

 

موسیقی خوب گوش دهیم تا رستگار شویم:

ای که رفته با خود دلی شکسته بردی

این چنین به طوفان تن مرا سپردی

ای که مهر باطل زدی به دفتر من

بعد تو نیامد چه ها که بر سر من...

۹ نظر ۰ لایک

morning person

این روزها به روزگار بی آبی خیلی فکر میکنم. به اینکه سرنوشت این کشور 87 میلیون نفری چی میشه؟ یک روز درمیان بین مقاله ها درباره بحران کم آبی در خاورمیانه مطالعه میکنم. موضوع جدی تر از چیزیه که فکرش رو میکنیم :) 

بحران های اقتصادی هم تمومی ندارند. سالهاست بحران ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی وجود داره. اصلا تصوری از وقوع این بحران دارید؟ :)

آیا منتظر دلار 200 هزار تومنی هستید؟ یکسال دیگه با انتخابات آمریکا و با احتمال بالای رای آوردن مجدد ترامپ، ریسک های سیاسی و اقتصادی مون بیش از پیش میشه.

مشکلات این چنینی کمه، غربالگری بارداری رو هم دارن حذف میکنن! فقط مهمه جمعیت زیاد بشه

 

قهوه فروشی ها کلا کانسپت قهوه رو درک نکردن. قاعدتا قهوه نوشیدنی morning personهاست اما اول صبح اکثرا قهوه فروشی ها بسته اند و قهوه نوشیدنی لاکچری اوناییه که لنگ ظهر پا میشن :|

این روزها مدام بین رمانهای ایرانی سرچ میکنم تا کتاب جدید برای مامانم پیدا کنم. با کتابهایی که فضای سورئال و پست مدرن و ... دارن ارتباط نمیگیره. فقط رمانهای ایرانی با لحنی روان و فضای رئال رو می پسنده. لطفا اگر کتابی با این مشخصات میشناسید معرفی کنید :)

 

 

۵ نظر ۱ لایک

رخ کار

بودجه هر دولت، رخ کارش محسوب میشه. از تشبیهم خوشم اومد. رخ کار فعلا برای دولت درنیومده. مدتهاست دارن تلاش میکنن به جای اصلاح مسیر اصلی، دست در جیب صنایع کنن تا بلکه چاله چوله های مسیر رو پر کنن. اما دیگه الان اوضاع زیادی بد شده. از طرفی هزینه ای که تحریم به صنایع تحمیل کرده بالاست و حاشیه سودها و فروش ها رو پایین آورده. از طرفی تا جایی که ممکن بوده معافیت مالیاتی و یارانه و تخفیف و ارز دولتی و... حذف شده. دیگه چه میشه کرد که یکم از صنایع پول بیشتری کَند؟ آها! افزایش نرخ خوراک و سوخت! در حالیکه در اکثر نقاط دنیا این نرخ نزولی بوده ما این نرخ رو بالا میبریم تا بقیه بفهمن کت تن کیه :دی 

من همییشه به این فکر میکنم که مدیران دولتی چطور مدیر شدن؟ یعنی نبوغ خاصی از خودشون بروز دادن؟

۰ نظر ۰ لایک

صبر

از خوندن یک وبلاگ که نویسنده و خوانندگان همگی از یک تفکر هستند فهمیدم تا زمانیکه فقط با افراد شبیه خودمون در ارتباطیم نمی فهمیم مسیرمون چه باگ هایی داره. چون همگی در حال تایید کردن هم هستیم. گرچه از آدمهای همیشه مخالف که فکر میکنن مخالفت یعنی چیز بیشتری دانستن هم خوشم نمیاد، اما واقعا نظرات مخالف منو به فکر میبرن. 

مدتها پیش با دختر یکی از اقتصاددان های فوق معروف همکار بودم. اون زمان پدرش از تیم اقتصادی دولت رفت و دیگه هرگز برنگشت. می گفت پدرش گفته اتفاقات ساده اقتصادی نسخه های ساده ای دارن. مثل تورم. اما در ایران کار پیش نمیره. مثلا تصمیم میگیرن جلوی واردات کالاهای غیرضروری رو بگیرن اما تلفنهای سفارشی شروع میشه. اگر مقاومت کنن کار به تهدید میکشه و عملا نسخه شون بی اثر میشه. از طرفی اجازه ندارن این مسائل رو در مدیا مطرح کنن و نهایتا اقتصاددانها بدنام و متهم به بی سوادی میشن. خب بنده خدا حق داشت. وقتی با آقازاده ها صحبت می کنیم، همگی رخ کودک کار دارن! از کودکی انحصار واردات فلان محصول رو داشتن و از کودکی در حال به فنا دادن مملکت به پشتوانه پدر بزرگوار و دعای خیر مردم بودن :) 

 

 

تا قوت صبر بود، کردیم

دیگر چه کنیم اگر نباشد

سعدی جان

۰ نظر ۰ لایک

ذره

این مدتی که تصمیم گرفتم شغلم رو تغییر بدم، هر آزمون استخدامی که شرکت کردم قبول شدم. حتی یک آزمون رو، گرچه نتایج آزمون منتشر نشد، مطمئنم نفر اول شدم. اما پیش از برگزاری مصاحبه، ناگهان متخصصان امر تصمیم به حذف رشته مدیریت از این دسته شغلی گرفتند! مملکت افتاده دست یه مُشت مَرد! 

مدتیه بازارهای جهانی و ترید طلا و ... رو یاد گرفتم. خیلی دنیای جالب و قشنگیه. 50 درصدش به شخصیتم میاد، 50 درصدش به شخصیتم نمیاد! از این جهت که خیلی نظم داره به من نزدیکه و از این جهت که خیلی هیجان داره از شخصیتم دوره! 

در بازار ایران چه خبره!؟ گره افتاده به کار! از هر طرف نگاه می کنی بن بسته! یه دور میرن به شرق، میخورن به بن بست. دنده عقب میگیرن میرن به غرب، میخورن به بن بست؛ الخ! هیچ کس دیگه ما رو گردن نمی گیره! دیگه هیچ کس دوستمون نداره :)) تو بازار داخلی هم هرج و مرجه! مردم هم بالاخره یاد گرفتن باید تو این اقتصاد چکار کنن که حداقل از اینی که هستن عقبتر نیفتن! طلا، مسکن و خودرو کاملا با دلار رشد کرده! چرا؟ چون کنترل اینها دست دولت نیست. هرقدر که تقاضا بطلبه، رشد میکنن. اما بورس دست دولته. خوب هم میدونه که مردم نشستن ببینن که کی باز بورس مثبت میشه. با یک کلیک به بازارش وارد میشن و اینبار هم حواس جمع شدن که مثل دفعه قبل سرمایه شون بر باد نره! تصور کن کسی که یه بار پولش رو کرده طلا و از طلای یکی میلیون و 100 تا دو میلیون یه نوسان زیبا گرفته. حالا پولش رو بیاره تو بورس و اینجا هم یه نوسان زیبا بگیره! بعدش هم باز پولش رو می بره به دلار یا طلا. پس دوباره طلا و دلار رشد میکنن و بازارها میفتن در یک دور تسلسل بی نهایتی!!! از نوشتن این حرفها قلبم درد میگیره! اما یه عده هنوووز از این روند دفاع میکنن. بخدا که باید روزگاری پاسخگوی هر ذره از اعمالمون باشیم. 

 

 

جهان به مجلس مستان بی خرد مانَد

که در شکنجه بُوَد هرکسی که هُشیار است!

صائب جان

۲ نظر ۱ لایک

چالش

من مادری هستم که همه فرزندانم دزدند. آیا من مادر خوبی هستم؟

۱ نظر ۱ لایک

دلار 3

نرخ دلار در برابر ریال، تنها تحت تاثیر عرضه و تقاضا نیست و از عوامل زیادی اثر می‌پذیره. زمانی ارزش پول رشد می‌کنه که در اقتصاد رشد وجود داشته باشه که بحمدالله ما اهل این حرفا نیستیم. پس در نبود رشد، ارزش ریال افت می‌کنه! نتیجتا برای خرید یک دلار در رشد اقتصادی پایین، باید ریال بیشتری پرداخت کنیم ولی اگر رشد اقتصادی داشته باشیم و ارزش ریال هم بالا رفته باشه، برای خرید یک دلار، ریال کمتری پرداخت می‌کنیم. شما فرض کنید نرخ دلار تثبیت بشه، ارزش واقعی ریال رو بازار و رشد و محرک‍‌های اقتصادی تعیین می‌کنن و از هیچ محرک دستوری اثر نمی‌پذیره. بنابراین،  در این قیمت کسی حاضر به فروش دلار نمیشه و همه صبر می‌کنن تا دلار به ارزش واقعیش برسه و بعد اقدام به فروش کنن. این درحالیه که ناخودآگاه دو محرک عرضه و تقاضا دارن رشد دلار رو تشدید می‌کنن! فروشنده‌ای برای دلار نیست اما قیمت پایین دلار، خریدارهای زیادی داره! چه بسا بازار سیاه هم شکل بگیره که قطعا می‌گیره!
این مشکل اساسی‌تر از این حرف‌هاست. طبق معمول مردم مقصر و مسئولین مبرّی از هرگونه اشتباهی شناخته شدن. بله مقصر مردمن که برای خرید 1000-2000 تا دلار در صف ایستادن و نه چند میلیارد دلاری که از کشور خارج شده و یا دلارهایی که از سطح بازار جمع شده! به لطف خدا این مشکل هم به دست پر توان مسئولین مرتفع شد و عاملین شناسایی و معرفی گردیدند. علی برکت الله :)
اثر مخرب دلار گران، افزایش بهای‌تمام‌شده تمام تولیدکنندگانیه که مواد اولیه وارداتی دارن اما محصولاتشون رو در داخل به ریال می‌فروشن. مثل داروسازی‌ها و خودروسازها. اثر تورمی دلار، از اینجا نشات می‌گیره که تولیدکننده، به اندازه‌ای که برای خرید محصولات اولیه، دلار گرونتری پرداخت می‌کته، برای ثابت نگه داشتن سودش، قیمت نهایی رو بالا می‌بره.
۲ نظر ۲ لایک

دلار 2

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

دلار

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

اقتصاسی

تصمیم دارم کمی درمورد وقایع اقتصادی روز هم گاهی صحبت کنم. انگار انقدر آدم‌هایی که باید صحبت کنند سکوت کردند که بعضی افراد که صلاحیت اظهار نظر ندارند تریبون پیدا کردند و اظهار فضل می‌کنند! البته از اونجا که اقتصاد از سیاست جدا نیست، قطعا نمیشه که پست‌ها عمومی باشه و باز هم از اونجا که برخی از خوانندگان محترم رو نمی‌شناسم و در سکوت حضور دارند، عذر من رو برای رمزدار کردن برخی پست‌های این‌چنینی بپذیرید و اگر آدرسی برام بذارید حتما با کمال میل رمز رو تقدیم خواهم کرد. علی برکت الله :)


۴ نظر ۲ لایک
گفتند:

یافت می‌نشود

گشته‌ایم ما!
آرشیو مطالب
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۲ ( ۳ )
مهر ۱۴۰۲ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۲ ( ۷ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۶ )
خرداد ۱۴۰۲ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۵ )
دی ۱۴۰۱ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
دی ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۲۵ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۲۴ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۱۷ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۲۳ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۱ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۲ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۲ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۲ ( ۳ )
دی ۱۳۹۱ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۱ ( ۳ )
آبان ۱۳۹۱ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۱ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۱ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۱ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۱ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۱ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۰ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۰ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۰ ( ۲ )
موضوعات
دوستشان دارم (۲۶۶)
از خود نوشته‌هام (۴۵)
جامعه نشناسی (۷۹)
اتوبوس نوشته (۱)
صرفا تراوش ذهنی (۷)
موسیقی متن (۳۲)
آرزوهای ساده (۸)
تناسخ (۲)
اقتصاسی (۱۰)
دوستشان ندارم (۳)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان