خیالبافی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی!

**

شرط عقل است که مردن بگریزند ز تیر

من اگر از دست تو باشد مژه برهم نزنم

**

مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما

به تمنای تو در حسرت رستاخیزیم

**

ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی

برکنم دیده که من دیده از او بر نکنم

**

نازپروده تنعم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

**

حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر

به سر نکوفته باشد در سرایی را

 

 

داشتم شرح غزلیات عاشقانه سعدی از خانم سوگل مشایخی رو گوش میدادم. این ابیات رو میخوند. گاهی از خودم میپرسم این حرفها واقعی اند یا حاصل توهمات و خیالبافی های شاعرانه عده ای؟ 

 

۰ نظر ۰ لایک

حال

شاید روزی اثبات بشه هیچ زمان حالی وجود نداره. حال یک لحظه است، یک دم، یک آن! کلمح البصر. بنظرم چیزی که با دوامه گذشته و آینده است. گذشته پشت سر و آینده پیش رو! در اینها زندگی کردن جذابتر از در لحظه زندگی کردنه :)

 

 

قدیمها این آهنگ وبلاگم بود :)

۲ نظر ۰ لایک

زودتر

یکی از دوستانم می گفت اوایل که از شهرشون به تهران اومده بوده، اولین بار توی مترو از آدمها ترسیده. می گفت از قطار پیاده شده و متوجه شده تقریبا همه در حال دویدن هستن! درحالیکه خودش هیچ دلیل برای دویدن نداشته، اما اونم حس کرده شاید باید بدوئه! از اون موقع دقت میکنم که منم همواره در حال دویدنم! همیشه عجله دارم! عجله دارم برسم محل کار، عجله دارم برگردم، عجله دارم شام رو آماده کنم. عجله دارم زودتر بریم مهمونی که زودتر برگردیم که زودتر بخوابم که زودتر برم سرکار که زودتر برگردم و...

 

 

 

تویی دریا منم ماهی

چنان دارم که می خواهی

۱ نظر ۲ لایک

hill

چه چیزی باعث میشه خانواده ها به داشتن فرزند تشویق بشن؟ امنیت شغلی، قیمت مسکن پایین، هزینه های اندک، تحصیل رایگان... در ادامه ماجرای استخدام در بخش دولتی، شاهد این بودم که امتیازهایی که برای افراد متاهل و دارای فرزند قائل شدند، باعث شده دانشجوهای مجرد ِ فارغ التحصیل از دانشگاه های دولتی و با معدل بالا، از خیل متاهلین بچه دار عقب بمونند! این حجم از جهالت در باورم نمیگنجه :) من کسی رو دیدم که با یه مدرک لیسانس از یه دانشگاه غیرانتفاعی از یک روستا، که همه ما میدونیم این مدرک دو زار هم ارزش نداره و عملا اون شخص بیسواده، در آزمون یک سازمان دولتی به راحتی با امتیاز تاهل و دو فرزند قبول شده که قاعدتا، عقلا، عرفا، شرعا، منطقا باید تحصیل کرده ها در اولویت استخدامش باشند! 

 

مدتی بود دنبال راه حلی برای خاموش کردن فکرم بودم، ولو برای یک ساعت. تازگی جدول حل میکنم و البته زیاد کتاب میخرم و زیاد میخونم. واقعا برای ساعتی از فکر و خیال رها میشم! 

 

 

 

یک بار دیگر برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران می بارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری

احمدرضا احمدی

۳ نظر ۰ لایک

زخم

خیلی دلم برای بابام تنگ شده. هر روز به این فکر میکنم الان کجاست؟ داره چکار میکنه؟ دیگه درد نداره؟ آخ بابا... تو زخم همیشگی قلب منی

 

 

شب شیشه چشمهام تر میگردد

تنهایی من بزرگتر میگردد

یک بار به خواب من بیا، با من باش

آن عمر که رفته است بر میگردد

-لاادری-

۳ لایک

رخ کار

بودجه هر دولت، رخ کارش محسوب میشه. از تشبیهم خوشم اومد. رخ کار فعلا برای دولت درنیومده. مدتهاست دارن تلاش میکنن به جای اصلاح مسیر اصلی، دست در جیب صنایع کنن تا بلکه چاله چوله های مسیر رو پر کنن. اما دیگه الان اوضاع زیادی بد شده. از طرفی هزینه ای که تحریم به صنایع تحمیل کرده بالاست و حاشیه سودها و فروش ها رو پایین آورده. از طرفی تا جایی که ممکن بوده معافیت مالیاتی و یارانه و تخفیف و ارز دولتی و... حذف شده. دیگه چه میشه کرد که یکم از صنایع پول بیشتری کَند؟ آها! افزایش نرخ خوراک و سوخت! در حالیکه در اکثر نقاط دنیا این نرخ نزولی بوده ما این نرخ رو بالا میبریم تا بقیه بفهمن کت تن کیه :دی 

من همییشه به این فکر میکنم که مدیران دولتی چطور مدیر شدن؟ یعنی نبوغ خاصی از خودشون بروز دادن؟

۰ نظر ۰ لایک

دوست نداشتن

حرف زدن از چیزایی که دوستشون دارم برام راحتتره. یکبار هم از دوست نداشتن هام بگم:

از ایدئولوژی متنفرم؛

از آدمهای جو گیر،

از بدون فکر حرف زدن،

از بدون تخصص به جایی رسیدن،

از تعصب،

از خود عارف پنداری،

از خود قدرتمند پنداری!

 

 

 

۷ نظر ۲ لایک

عماد

غزلهای عماد خراسانی رو می تونم شبانه روز برای خودم زمزمه کنم. بعضی از آدمهای با استعداد شانس این رو داشتن که مطرح بشن اما بعضی هم بی رحمانه گمنام باقی موندن. بس که سایه بعضی از آدمها سنگینه و به دیگران فرصت دیده شدن نداده. بعضی شعرهای قدیمی انقدر تازه اند انگار یه شاعر امروزی همین دیروز این شعر رو سروده :)

 

ای کاش چو پروانه پری داشته باشم

تا گاه به سویت گذری داشته باشم

 

گویند که یار دگری جوی و ندانند

بایست که قلب دگری داشته باشم

 

تاریک‌شبی گشت شب و روز جوانی

ای کاش امید سحری داشته باشم
 

...

 

۱ نظر ۱ لایک

صبر

از خوندن یک وبلاگ که نویسنده و خوانندگان همگی از یک تفکر هستند فهمیدم تا زمانیکه فقط با افراد شبیه خودمون در ارتباطیم نمی فهمیم مسیرمون چه باگ هایی داره. چون همگی در حال تایید کردن هم هستیم. گرچه از آدمهای همیشه مخالف که فکر میکنن مخالفت یعنی چیز بیشتری دانستن هم خوشم نمیاد، اما واقعا نظرات مخالف منو به فکر میبرن. 

مدتها پیش با دختر یکی از اقتصاددان های فوق معروف همکار بودم. اون زمان پدرش از تیم اقتصادی دولت رفت و دیگه هرگز برنگشت. می گفت پدرش گفته اتفاقات ساده اقتصادی نسخه های ساده ای دارن. مثل تورم. اما در ایران کار پیش نمیره. مثلا تصمیم میگیرن جلوی واردات کالاهای غیرضروری رو بگیرن اما تلفنهای سفارشی شروع میشه. اگر مقاومت کنن کار به تهدید میکشه و عملا نسخه شون بی اثر میشه. از طرفی اجازه ندارن این مسائل رو در مدیا مطرح کنن و نهایتا اقتصاددانها بدنام و متهم به بی سوادی میشن. خب بنده خدا حق داشت. وقتی با آقازاده ها صحبت می کنیم، همگی رخ کودک کار دارن! از کودکی انحصار واردات فلان محصول رو داشتن و از کودکی در حال به فنا دادن مملکت به پشتوانه پدر بزرگوار و دعای خیر مردم بودن :) 

 

 

تا قوت صبر بود، کردیم

دیگر چه کنیم اگر نباشد

سعدی جان

۰ نظر ۰ لایک

کاش

پیش از رفتن به مصاحبه دکتری، انقدری برام قبول شدن یا نشدن اهمیتی نداشت. اما وقتی دوباره رفتم دانشگاه، خیلی دلم برای روزهای دانشجویی تنگ شد. گرچه با احتمال 99 درصد هیچ دانشگاه دولتی قبول نمیشم، اما کاش قبول بشم... کاش اول مهر برم دانشگاه :)

 

یک جامعه کوچک بی سرو صدایی وجود داره به نام جامعه پولدارها. همشون همدیگرو میشناسن. همگی هم در جریان قصه پولدار شدن همدیگه هستن. 

 

 

 

اتاق را همه خورشید میکنی هر صبح

سلام آینه روی رف نهاده من!

منزوی

۳ نظر ۲ لایک
گفتند:

یافت می‌نشود

گشته‌ایم ما!
آرشیو مطالب
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۲ ( ۳ )
مهر ۱۴۰۲ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۲ ( ۷ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۶ )
خرداد ۱۴۰۲ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۵ )
دی ۱۴۰۱ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
دی ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۲۵ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۲۴ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۱۷ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۲۳ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۱ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۲ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۲ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۲ ( ۳ )
دی ۱۳۹۱ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۱ ( ۳ )
آبان ۱۳۹۱ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۱ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۱ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۱ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۱ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۱ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۰ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۰ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۰ ( ۲ )
موضوعات
دوستشان دارم (۲۶۶)
از خود نوشته‌هام (۴۵)
جامعه نشناسی (۷۹)
اتوبوس نوشته (۱)
صرفا تراوش ذهنی (۷)
موسیقی متن (۳۲)
آرزوهای ساده (۸)
تناسخ (۲)
اقتصاسی (۱۰)
دوستشان ندارم (۳)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان