منطق

یه بّعد غیرمنطقی دارم که وقتی فعال میشه حتی بُعد منطقی خودم هم نمی‌تونه قانعش کنه! از اینکه دیگران سعی می‌کنن توجیهش کنن خنده‌ام می‌گیره! اگر توجیه‌شدنی بود که غیرمنطقی نبود!



چنان در قید مهرت پایبندم
که گویی آهوی سر درکمندم

گهی بر درد بی‌درمان بگریم
گهی بر حال بی‌سامان بخندم

نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی بیهوده پندم!

گر آوازم دهی من خفته در گور
برآساید روان دردمندم

سری دارم فدای خاک پایت
گر آسایش رسانی ور گزندم


سعدی، با صدای محمد معتمدی
۳ نظر ۰ لایک

گدا

گدایی کردن پول، خیلی شریف‌تر از گدایی کردن محبت و توجه دیگرانه!




ما خسته‌ایم، خسته به معنای واقعی
دلهای ما شکسته به معنای واقعی

تنگ است جای ما و چنین است حال ما
باغی درون هسته، به معنای واقعی!

حسین جنتی
۲ نظر ۰ لایک

تفاهم

چرا برای بعضی، دنیای مجازی واقعی‌تر از دنیای واقعیه!؟

اگر وزارت علوم پایان نامه‌های کارشناسی، ارشد و در برخی موارد دکترا رو بررسی کنه، متوجه میشه که بین دانشجوهای هم‌رشته منتها غیرهم‌دانشگاهی تا چه اندازه تفاهم فکری و نظری وجود داره!




به ظاهر ساکتم،

در سینه‌ام آتشفشان دارم!

امید صباغ‌نو


۳ نظر ۱ لایک

تظاهر

برای ما خیلی سخته که بخوایم خودمون باشیم. اما ادای دیگران رو درآوردن، آسونترین کاره! الگو قرار دادن و الگو گرفتن با ادا فرق داره! وقتی یکی الگوی ماست، اون ویژگی که باعث الگو شدن اون فرد شده در ما نهادینه میشه! اما ادا ریشه نداره و فقط ظاهره! ما ظاهرا شبیه خیلیها هستیم اما باطنا... انقدر به تظاهر مشغول میشیم که هیچ ویژگی اصیلی در ما رشد نمیکنه! به نوجوونها نگاه کنید که چقدر همگی شبیه هم هستند! نهایت تفاوتشون اینه که یکی از این نوتلا کوچولوها دوست داره یکی از این بزرگا! یه درجه بدتر هم وجود داره، اینکه اصلا نمیدونیم داریم ادای کیو در میاریم؟!
خیلی جامعه مون اقتباسی شده، از لباس پوشیدن تا حرف زدن! از غذا خوردن تا فکر کردن! یه جوری با لهجه میگه control که انگار تو دل USA وایساده! میخواد خودشو معرفی کنه، یه جوری ابوالفضل رو با لهجه اصیل آمریکایی تلفظ میکنه که  David اونظوری با لهجه اسمشو نمیگه! زیر پست اینستاش اصلا جمله فارسی نمیبینی، بعد یکی از کلماتش هست mens به معنی مردان‌ها!



مراقب من باش
از من فقط
تو مانده‌ای!

افشین صالحی
۳ نظر ۳ لایک

آموزش

خدا رو شکر در هیچ چیز زیربنا نداریم! سیستم (!!) آموزشی منطقا، شرعا، عرفا، قانونا، علما، و... باید بر اصل استعدادیابی بنا شده باشه. یعنی باید به تعداد دانش آموزان و دانشجویانی که خروجی این سیستم هستند، یک نخبه در زمینه ای که کشف استعداد شده و اون استعداد پرورش داده شده، خارج بشه! حالا نخبه رو میشه ایده آل درنظر گرفت و تو سند استراتژی برای پُز دادن آورد، اما حداقل کشف استعداد که دیگه وظیفه غیرقابل انکار این سیستمه! موضوع مهم دیگه، نبود هیچ نوع قضاوتی درباره رشته های تحصیلیه! یعنی نباید پیش زمینه فکری معلمها (به عنوان الگوی فکری جامعه!!) اینطور باشه که باهوشها ریاضی میخونن و بی‌هوشها فنی و کاردانش! اصلا خوب و بد نباید اینطور تعریف بشه. خوب، یعنی جفت شدن پازل استعداد و انتخاب درست؛ بد هم نقطه مقابلش! ما یک عمر در این سیستم آموزشی تو گوش بچه ها میخونیم که هرکی باهوشه و میخواد کاره ای بشه، باید یا ریاضی بخونه یا تجربی! درحالیکه این فرهنگ فکری غلط اصلاح نشده یهو نخبگان ِ تصمیم گیرنده در سیستم آموزشی به این نتیجه میرسن که خودشون برای بچه ها انتخاب رشته کنن! نه استعدادیابی، نه اصلاح فرهنگ، نه توجیه!
اندر احوالات تعریف هوش که باید شرمزده بود! ما هوش رو فقط هوش ریاضی میدونیم! هرکسی که مسائل ریاضی رو بهتر حل کنه باهوشتره! طبق این تعریف هوش موسیقی، نقاشی، وکالت، پزشکی، مدیریت و... بی معنیه!
خجالت آورترین بُعد این ماجرا اینجاست که کسانی معلم میشن که دیگه هیچ شغلی پیدا نکردن و مجبور شدن به شغل بسیار شریف معلمی تن بدن! تناقض تلخی داره! تا جایی که شخصا شاهد بودم، کسانی از هم سن و سالهای من به این سیستم آموزشی وارد شدند که هنوز چهره شون وقتی که معلم ازشون سوال میپرسید و اونها متعجب به صورت معلم و گاهی به ما (به امید تقلب) خیره بودند، برام زنده است! چه سیستم مدارس و چه سیستم تدریس زبان!

توجه کردید اصلاح به خرابکاری مبدل میشه؟
۳ نظر ۳ لایک

پرواز

هربار که پله ای رو بالا میریم، چیزهای زیادی رو پشت سر جا میذاریم! بالا رفتن کوله بار سبک میخواد!

گاهی خواب پرواز میبینم! :)



طالب وصلیم ما را با تسلی کار نیست
ناله گر از پا نشیند اشک می افتد به راه!
بیدل
۵ نظر ۱ لایک

کیمیا

گاهی کاربرد و هدف اصلی هرچیزی رو انقدر تغییر میدیم که کلا تغییر ماهیت میده! مثلا مهریه! گفته میشه که هدف از قرار دادن مهریه کاملا معنوی بوده، مثل زمانیکه بچه دار میشن و به همسرشون هدیه میدن! مهریه هم هدیه ای برای قبول ازدواجه! اما امروز به وسیله ای برای محکم کردن جای پا، چشم و هم چشمی، ابزار تهدید و... تبدیل شده! عجیبتر اینکه در فرهنگ ما، درخواست مهریه مساویه با طلاق!



اگرچه دل به کسی داد، جان ماست هنوز!
سعدی جان
۳ نظر ۲ لایک

دست‌آورد

دست‌آورد که در جامعه علمی ما وجود نداره هیچ، فکرآورد هم وجود نداره! یعنی اغلب مردم ترجیح میدن فکر نکنن! من نمیدونم چطوری از بین ما آدمای اینطوری، نخبه بیرون میاد؟!
اصولا هرجا که حرفی از اختراع و مقاله و تئوری و ... هست، دانشجوها و پژوهشگرها و اساتید و... ترجیح میدن چیزی ارائه بدن که در سطح بین المللی قابل طرح باشه! همه، این سطح از شعور و کمالات و قدرت تجزیه و تحلیل رو ستایش میکنن! اما علمی که در سطح بین الملل باشه به درد ما نمیخوره! ما هنوز در عصر کشاورزی هستیم و هیچ صنعتی نداریم! علم بومی رو رها کردیم و برای ملل دیگه تولید علم میکنیم؟ برام خیلی عجیبه که همه قوانین دست به دست هم دادن تا کشورهای دیگه رشد کنن و ما در یک نقطه ثابت درجا بزنیم! حتی برای پایان نامه ارشد و دکترا هم اکثرا سراغ موضوعاتی میرن که به هیچ درد کشور خودمون نمیخوره! یعنی به هیچ دردی! این خیلی دردناکه...



دارد دهان زخم دلم بسته میشود
بازش به میهمانی آن نیشتر ببر!
محمدعلی بهمنی
۳ نظر ۳ لایک

مطلق

به معنی نسبیت شک دارم! به هرچیزی که همه ازش مطمئنن شک دارم! چرا فکر میکنیم که حقیقت نسبیه؟ اتفاقا مطلقه! اما انقدر ابعادش بزرگ و گسترده است که ما نمیفهمیم! هر کس گوشه ای از این مطلق رو درک میکنه. مثل قصه فیل در اتاق تاریک. ما مجبوریم با تمام تفاوتهامون در درکمون از حقیقت مطلق، کنار هم زندگی کنیم و چه توجیهی بهتر از نسبی بودن حقیقت!



از بین کتابهای شعری که اخیرا خوندم "از عشق برگشته" از همه بهتر بود. تا آخرین غزلش برام لذتبخش بود.

سفر سودی ندارد من پرستویی گرفتارم
نه با تور و قفس، با تار گیسویی گرفتارم

کسی حرف مرا باور نخواهد کرد اگر روزی
بگویم شیرم و در چنگ آهویی گرفتارم

سر مویی کسی هرگز پشیمانم نکرد اما
ببین حالا چه آسان با سر مویی گرفتارم

منم شاهی که ماتش کرده اند و خوب میدانم
قدم بردارم از این خانه هرسویی، گرفتارم

شبیه کشتی بی لنگری بازیچه موجم
چنان بدخوابم و هرشب به پهلویی گرفتارم

منی که خون بتهای زیادی بر تبر دارم
ببین فرزند، حالا کرده چاقویی گرفتارم!

حسین زحمتکش


۲ نظر ۱ لایک

گذر اردیبهشت

بعضی اتفاقها انقدر پیچیده اند که تحلیلشون خیلی سخته. آدم نمیدونه باید چی رو اولویت قرار بده، منطق یا احساس؟ خودش یا دیگران؟ امروز یا آینده؟ حد وسط هم نداره! هردو هم نداره! فقط یکی!


آلبوم گذر اردیبهشت، گروه دال فوق العاده زیباست!


۳ نظر ۱ لایک
گفتند:

یافت می‌نشود

گشته‌ایم ما!
آرشیو مطالب
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۲ ( ۳ )
مهر ۱۴۰۲ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۲ ( ۷ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۶ )
خرداد ۱۴۰۲ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۵ )
دی ۱۴۰۱ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
دی ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۲۵ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۲۴ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۱۷ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۲۳ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۱ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۲ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۲ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۲ ( ۳ )
دی ۱۳۹۱ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۱ ( ۳ )
آبان ۱۳۹۱ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۱ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۱ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۱ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۱ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۱ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۰ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۰ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۰ ( ۲ )
موضوعات
دوستشان دارم (۲۶۶)
از خود نوشته‌هام (۴۵)
جامعه نشناسی (۷۹)
اتوبوس نوشته (۱)
صرفا تراوش ذهنی (۷)
موسیقی متن (۳۲)
آرزوهای ساده (۸)
تناسخ (۲)
اقتصاسی (۱۰)
دوستشان ندارم (۳)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان