گریستن

اوج خلاقیت خدا جون در آفرینش، گریه کردنه! آپشن خوبیه.

۱ نظر ۲ لایک

روان‌نشناس

اگر من روانشناس بودم، حتما در رابطه با هوش تصمیم‌گیری صاحب‌نظر می‌شدم. خیلی از ما آدم‌های باهوشی در بعضی ابعاد هستیم، اما تصمیم‌های خوب و به‌جا نمی‌گیریم. مثلا دوستی دارم که می‌تونسته ارشد رو بدون کنکور در دانشگاه دوره کارشناسیش که شریف بوده بخونه، اما تصمیم می‌گیره یه رشته دیگه ارشد شرکت کنه! بعد از یک‌سال درس خوندن برای کنکور رتبه‌اش 15 می‌شه اما صندلیش فروخته شده بوده و اون سال رو هم از دست می‌ده! دوباره یک‌سال دیگه برای کنکور می‌خونه ولی برای یک رشته دیگه، حتی دوباره همون رشته قبلی هم نه! و الان هم از تغییر دانشگاه و رشته‌اش ناراضیه! یا یکی از همکلاسی‌ها درحالیکه در یک شرکت خوب مشغول به‌کار بود، به خیال شغل بهتر چند هفته‌ای درگیر جای دیگه‌ای شد و هم شغلش رو از دست داد و هم شرکت دوم نپذیرفتش و هم از درس‌ها به شدت عقبه!
۳ نظر ۲ لایک

کتاب ده جلدی

آدم وقتی کتاب ده جلدی رو شروع می‌کنه به خوندن، قدر کتابای دو-سه جلدی رو می‌دونه!


بیگ‌محمّد: تو هیچ‌وقت عاشق بوده‌ای ستّار؟
ستّار به لبخندی دوستانه در چشمان و گونه‌های جوان بیگ‌محمد نگریست و گفت:
-عاشق زیاد دیده‌ام!
بس ساده و یکرویه بیگ‌محمّد پرسید:
-راه و طریقش چه جور است، عشق؟
ستّار به جواب گفت:
-من که نرفته‌ام، برادر!
-آنها که رفته‌اند، چی؟ آنها چه می‌گویند؟
ستّار گفت:
-آنها که تا به آخر رفته‌اند، وانگشته‌اند تا چیزی بتوانند بگویند!
-به جد می‌پرسم، ستّار!
-من هم به جد جواب می‌دهم، به جان همدیگر. آنکه عاشق است، خودش خودش را نمی‌تواند ببیند تا بتواند حال خودش را وصف کند. مگر تو همین یک دم پیش این را نمی‌گفتی؟ نمی‌گفتی که حیران و لال شده بودی؟ همین است، دیگر. آن جور شده بوده‌ای، که خودت از خودت غافل شده بوده‌ای. حالا بگیر که همان یک "دم" بشود همیشه. آن وقت حرفی به زبانت می‌آید که از حال خودت برای دیگران بزنی؟ گیرم که حرفی به زبانت بیاید؛ تازه گفتنت چیزی را روشن نمی‌کند. گنگ را، گنگ‌تر می‌کند. ها؟!
بیگ‌محمد به دریغ گفت:
-همین است؛ همین!


کلیدر، جلد ششم، محمود دولت‌آبادی

۳ نظر ۱ لایک

نویسندگی

مسابقه استعدادهای نویسندگی
۰ نظر ۰ لایک

شب‌های روشن

روشنی زیادم چیز جالبی نیست. آدم همه چیزو می‌بینه و همه اونو می‌بینن. توی تاریکی آدم می‌تونه خیال کنه که چیزی، جایی، کسی منتظرشه. اما توی روشنایی اصلا خبری نیست. معلومه که خبری نیست!

شب‌های روشن، فرزاد موتمن
۱ نظر ۰ لایک
گفتند:

یافت می‌نشود

گشته‌ایم ما!
آرشیو مطالب
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۲ ( ۳ )
مهر ۱۴۰۲ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۲ ( ۷ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۶ )
خرداد ۱۴۰۲ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۵ )
دی ۱۴۰۱ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
دی ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۲۵ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۲۴ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۱۷ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۲۳ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۱ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۲ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۲ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۲ ( ۳ )
دی ۱۳۹۱ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۱ ( ۳ )
آبان ۱۳۹۱ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۱ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۱ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۱ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۱ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۱ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۰ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۰ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۰ ( ۲ )
موضوعات
دوستشان دارم (۲۶۶)
از خود نوشته‌هام (۴۵)
جامعه نشناسی (۷۹)
اتوبوس نوشته (۱)
صرفا تراوش ذهنی (۷)
موسیقی متن (۳۲)
آرزوهای ساده (۸)
تناسخ (۲)
اقتصاسی (۱۰)
دوستشان ندارم (۳)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان