سرانجام

پایان‌نامه چیست؟ جمع‌آوری اطلاعات پیرامون جدیدترین موضوع روز از مقاله‌ها، تحلیل داده‌هایی که به سختی به‌دست آمده‌اند با نرم‌افزارهایی که بعد از پایانِ پایان‌نامه تا آخر عمر به هیچ دردی نمی‌خورند، تحلیل نتایج حاصل از نرم‌افزارهای مذکور که ممکن است اگر شخص دیگری با کیس دیگری این مطالعه را انجام دهد نتایجش از زمین تا آسمان با نتایج شما فرق داشته باشد، استخراج چند پیپر برای چاپ و -در ظاهر- ارتقای سطح علمیِ خود و استادِ خود و دانشگاهِ خود اما -درواقع- کشورِ غیرخود، و درنهایت با سلام و صلوات فارغ‌التحصیل شدن و دنبال امضا دویدن و جشن و تبریک و این حرف‌ها!


گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم!
مولانا
۱ نظر ۰ لایک

پاییز دلتنگ

بهار با تو بودن‌ها چه شد، پاییز دلتنگی است...


۱ نظر ۰ لایک

عجایب

اندر توصیف عجایب دنیا و مافیها همین بس که مثلا وقتی دعا می‌کنم صبرم زیاد شود، مصائبی که صبر را زیاد می‌کند، زیاد می‌شود! :)
۳ نظر ۰ لایک

تضادهای نامتناقض

درک سطح پایین دارم، درک سطح بالا هم دارم! خوبم، در عین حال بدم! مومنم و در عین حال بی‌دین! شاکرم و ناشکر! امیدوارم و ناامید! متحجّر ِ منعطف! تندروی میانه‌رو! پر از تضادهای نامتناقض!
کاش فکر نداشتم...
۰ نظر ۲ لایک

دوپامین

تازه فهمیدم که باید برای مطالعاتم سیر داشته باشم! :|


خواب می‌دیدم کسی بهم می‌گفت دوپامین خونت زیاده! من اصلا نمی‌دونستم چی هست!
۱ نظر ۰ لایک

بی‌نظمی

بی‌نظمی باید مرحله گذار برای هرکسی باشه. برای جوامع هم! مفهوم عمیقیه! مسیر رسیدن از نظم1 به نظم2، از بی‌نظمی می‌گذره.



تا کی صبر؟ فریاد از تو، درد فراوان از تو! چنین کند، بی‌قرارش کند، پس گوید: "قرار گیر!"
نامه‌ها، عین القضات همدانی
۱ نظر ۱ لایک

INTJ

در کلاس بسیار شیرین کلام، استاد جان به سوالات ما جواب می‌دادند که جواب این شبهه را چه بدهیم و جواب آن شبهه را چه؟ استاد جان با لبخند می‌گفتند که گاهی قبل از آن‌که لازم باشد با کسی بحث فلسفی کنید، باید با او دوست شوید و یک روان‌پزشک خوب به او معرفی کنید! برخی به بن‌بست‌های روان‌شناختی (!) می‌رسند و امراض روحی دارند، وگرنه هیچ انسان سالمی انقدر بیمارگونه فکر نمی‌کند! راستش حالا که فکر می‌کنم می‌فهمم که چقدر از این دست آدم‌ها دیده‌ام!

تست شخصیت‌شناسی، من INTJ بودم!
۳ نظر ۲ لایک

کارنیافرین

چقدر چیزهای زیادی هست که ما یاد نگرفتیم! مثلا یاد  نگرفتیم که وقتی یک هدف کلان برای جامعه ترسیم شد، ما باید هدف کلان را قابل اجرا کنیم و به اهداف خرد بشکنیم! مثلا همین کارآفرینی را در نظر بگیرید! از بالاترین قسمت تا خردترین سازمان‌ها با همین هدف در حرکتند! از افتخاراتشان هم این است که هر کسی را از سر چهارراه بردارند، یک کارآفرین به جامعه تحویل می‌دهند! اصلا به تبلیغ‌های کارآفرینی توجه کردید؟ واقعا کارآفرینی یعنی هر کس برای خودش یک کارگاه بزند و ده نفر را مشغول کار کند؟ همه، جنبه‌های مفید این مسئله را می‌بینند اما در سطح کلان فقط مضر است! هر کس با یک کارگاه چند ده متری، وارد بازاری می‌شود که سال‌هاست کارخانه‌های بزرگ برای آن بازار جنگیده‌اند! برای آن کارگاه کوچک هزینه تمام شده کمتر از هزینه‌های کارخانه است، تولیدات کارگاهی با قیمت پایین وارد بازار می‌شود و جنگ قیمتی به راه می‌افتد و کارخانه‌دار با چند صد نفر کارگر ورشکست می‌شود. صاحب کارگاه هم چند سالی تفنّنی به کارش ادامه می‌دهد اما می‌بیند که از پس اداره کردنش برنمی‌آید و کارگاه هم تعطیل می‌شود! نتیجه کارآفرینی غلط می‌شود زمین زدن کارخانه‌ها و کارهای از قبل آفریده شده! خیلی دوست دارم روزی این حرف‌ها را برای آدم‌های شعاری و طرفدار جمع‌کن و مردم‌فریب بالا بزنم و ببینم جوابشان چیست! خیلی دوست دارم...
۰ نظر ۱ لایک

تَرَک

بعضی اتفاق‌های کوچک، تَرَک‌های بزرگ به دل آدم می‌اندازند!


از سری پست‌های دوران نوجوانی!

۰ نظر ۲ لایک

این روزها که می‌گذرد

تکنیک‌های مدیریت زمان هم برای مدیریت زمانم جواب نمی‌ده! بیشتر این تکنیک‌ها به بازی‌های بچگانه شبیهن! کاش تکنیکی وجود داشت برای کش دادن زمان. مجبورم بعضی کارها رو یا به تعویق بندازم و یا اصلا انجام ندم! خیلی دلخورم از استاد یکی از درس‌هامون که برای جابه‌جا کردن کلاس اصلا همکاری نکرد، تازه بی‌اندازه هم از ما انتظار داره! دو تا کتاب زبان اصلی منبع درس تشریف دارن، ارائه و پروژه هم که پای ثابت همه درس‌ها! این استاد متاسفانه مدیریت دولتی خوندن و تجربه شخصیم منو به خطا انداخته و از مدیریت دولتی‌ها خوشم نمیاد! پیش فرض استاد درباره ما بیکار بودنه و اینکه ما فقط باید درس ایشون رو بخونیم! اصلا هرچی درس بی‌خودتر، استادش جدی‌تر! تازه درکی از رشته ما نداره و هرچی بهش می‌گیم که اکثرا شاغلیم و انقدر فرصت مشق نوشتن نداریم، معتقدن که دانشجو فقط باید دانشجو باشه! انگار دانشگاه به ما فاند می‌ده و ما خوشی زده زیر دلمون می‌خوایم هم درس بخونیم و هم کار کنیم! کار گروهی هم گرچه عرفا، منطقا، قانونا و شرعا باید کار من رو سبک کنه، اما فقط دردسرهای منو بیشتر کرده! هر لجظه باید آن‌کال باشم و به سوالات هم‌گروهی‌ها پاسخ‌گو! همواره هم از من طلبکارن که چرا اون فایل میل نشد، چرا اون فایل تکمیل نشد، چرا اون فایل ویرایش نشد، منم دلم نمی‌خواد به‌خاطر درس دلشون رو بشکنم، اما حقیقت اینه که سیستم کنکور ما اصلا غربال‌گر خوبی نیست! دوستان رتبه تک‌رقمی من صرفا با درصد زبان بالا دانشگاه قبول شدن و هیچ بیس فکری مدیریتی ندارن و با اینکه ظاهرا درس‌ها رو می‌فهمن، اما در عمل هیچ خروجی ندارن و حتی نمی‌تونن یک پروژه ساده رو تنهایی تحلیل کنن! انقدر که توجیه کردن‌شون برای روند کار ازم وقت می‌گیره، تنهایی انجام دادن پروژه ازم وقت نمی‌گیره! دلم می‌سوزه که اینطوری داره وقت و زمان‌شون هدر می‌شه ولی متوجه نیستن! یکی‌شون بعد از تحویل دادن چند خط نوشته کپی-پیستی اون هم با سه روز تاخیر، بهم گفت: "مهر ماهی‌ها هم procrastinate دارن و هم perfectionist هستن!" ورود دوباره‌ام به سطح advance زبان هم جای تبریک داره! مجبورم یک کلاس تکمیلی برای زبان برم که اون هم برنامه‌ام رو خیلی بهم ریخته! کار پایان‌نامه‌ام هم کاملا رها شده است! انگار از همه مظلوم‌تر پایان‌نامه است که در اولویت آخره! نهایتا یکی از انقلاب می‌خرم دیگه :)

هرچه پیش آید، خوش آید...
۰ نظر ۰ لایک
گفتند:

یافت می‌نشود

گشته‌ایم ما!
آرشیو مطالب
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۲ ( ۳ )
مهر ۱۴۰۲ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۲ ( ۷ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۶ )
خرداد ۱۴۰۲ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۵ )
دی ۱۴۰۱ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
دی ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۲۵ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۲۴ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۱۷ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۲۳ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۱ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۲ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۲ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۲ ( ۳ )
دی ۱۳۹۱ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۱ ( ۳ )
آبان ۱۳۹۱ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۱ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۱ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۱ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۱ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۱ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۰ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۰ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۰ ( ۲ )
موضوعات
دوستشان دارم (۲۶۶)
از خود نوشته‌هام (۴۵)
جامعه نشناسی (۷۹)
اتوبوس نوشته (۱)
صرفا تراوش ذهنی (۷)
موسیقی متن (۳۲)
آرزوهای ساده (۸)
تناسخ (۲)
اقتصاسی (۱۰)
دوستشان ندارم (۳)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان