بهار پشت زمستان، بهار پشت بهار
دلم گرفت از این گردش و از این تکرار
نفس کشیدن وقتی که استخوان به گلو
نگاه کردن وقتی که در نگاهت خار
اگر به شهر روی طعنه های رهگذران
اگر به خانه بمانی غم در و دیوار
نمانده است تو را در کنار همراهی
که دوستانِ تو را می خرند با دینار
نه دوستان؛ صفحاتی ز هم پراکنده
که جمع کردنشان کنار هم دشوار
به صبرشان که بخوانی به جنگ مشتاق اند
به جنگشان که بخوانی نشسته اند کنار
تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا
رعیت است که تشویش دارد از دربار
کتاب کهنه تاریخ را نخوانده ببند
دلم گرفت از این گردش و از این تکرار
-فاضل نظری-
قصه به هرکه می برم، فایده ای نمی دهد
مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی!
سعدی
تو این بیت شاعر به این مسئله اشاره میکنه که با وجود اینکه بیش از نیمی از جمعیت فعال جامعه مهندس هستن، اما از عهده هیچ کاری بر نمیان! با تمام اینها، خدا جون مهربونه و کادوی جامعه مهندسی امسال بارون بود :)