اشتباه

در روانشناسی یه ترسی وجود داره به نام "ترس از نه شنیدن". مثل وقتی که از فروشنده تخفیف نمیخوایم چون می ترسیم بهمون نه بگه. درحالیکه اگر از شیوه های قیمت گذاری و سیاست های فروش کمی بدونیم، اون وقت تخفیف گرفتن رو جزئی از حقوق خودمون می دونیم نه لطف فروشنده! گرفتن حق هم که ترس نداره :)

وقتی ازم معدل میپرسن و میگم نمره نیومده، فکر میکنن مشروط شدم نمیخوام بگم. :) 


مردم از پنجره خونه شون چنین مناظری رو می بینن، اون وقت ما خونه مردم، ساختمون نیمه کاره، مجتمع تجاری، پارکینگ طبقاتی و...

۱ لایک
دقیقا باهات موافقم
چقدم دلشون میخواسته تو عروسشون شی :* 
بابا ها آدم رو نجات میدن . همیشه :) 

خونه ی قبلیمون از پنجره ی اتاق خواب، دماوند ، خیلی خیلی واضح و ناز و دلبرگونه دیده بود . ولی اینجا که الان هستم از پنجره اتاقم حیاط ِ خونه بغلی و یه مدرسه ی درحال ساخت دیدست !

خیلی ما رو نمیشناختن. فقط اینکه به من حتی نگفته بودن براشون سنگین بود

خوش به حالت بوده :دی
وای! نزدیک خونه ما هم یه مدرسه ساختن. از صبح علی الطلوع صدای از جلو نظام ناظمشون میاد :دی

۱۷ فروردين ۰۰:۲۰ دِیـــــگــَر سُـــــــو
با تخفبف گرفتن خیلی موافق نیستم .
آن چه که حق منه صداقت فروشنده در گرفتن سود منطقی روی جنسشه نه ارزون تر فروختن .
اما به نظرم کسانی که مقطوع میفروشن بهتر باشن چون وقتی مردم به تخفیف گرفتن عادت کنند و هی دنبال این باشند که هر قیمتی که بهشون بکی ده تومن ازش کم کنن پس به مرور فروشنده هم به این نتیجه میرسه که باید 20 تومن روی جنس بکشه و ده تومنم تخفیف بده و هم منتی بر سر مشتری گذاشته .
نهایتا هیج شفافیتی در قیمت ها باقی نمیمونه .

اگر ایرانی فکر کنیم، ایرانی جماعت با آسونترین و قدیمی ترین راه مشتری جذب میکنه: تخفیف دادن! پس قطعا برای حفظ سود مورد انتظارش متوسط تخفیفی رو تخمین زده و روی قیمتش کشیده.
قیمت گذاری غیر ایرانی، میشه درموردش علمی صحبت کرد و از شفافیت و سود منطقی و ... گفت! گرچه قیمت گذاری های جنون آمیزی مثل پرستیژی، قطعا منطق موردنظر شما رو نداره.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گفتند:

یافت می‌نشود

گشته‌ایم ما!
آرشیو مطالب
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۲ ( ۳ )
مهر ۱۴۰۲ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۲ ( ۷ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۶ )
خرداد ۱۴۰۲ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۵ )
دی ۱۴۰۱ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
دی ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۲۵ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۲۴ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۱۷ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۲۳ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۱ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۲ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۲ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۲ ( ۳ )
دی ۱۳۹۱ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۱ ( ۳ )
آبان ۱۳۹۱ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۱ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۱ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۱ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۱ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۱ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۰ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۰ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۰ ( ۲ )
موضوعات
دوستشان دارم (۲۶۶)
از خود نوشته‌هام (۴۵)
جامعه نشناسی (۷۹)
اتوبوس نوشته (۱)
صرفا تراوش ذهنی (۷)
موسیقی متن (۳۲)
آرزوهای ساده (۸)
تناسخ (۲)
اقتصاسی (۱۰)
دوستشان ندارم (۳)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان