گربه های دانشگاه انقد بودن بین دانشجوها براشون عادیه، که وقتی میخوای ازشون عکس بگیری، برات ژست میگیرن:

قصد دارم کلاس اصول مباحثه برم. اما احتمالا به این زودی ها برگزار نمیشه. به صورت پراکنده مطالعه هایی داشتم، چیزی که میدونم اینه که معمولا تو هر مباحثه ای، هدف روشن شدن حقیقته نه به کرسی نشوندن یه حرف. البته اگر طرفین مباحثه عاقل باشن که شکر خدا معمولا اینطور نیست :)
همیشه با اینکه رشته های تحصیلیم رو واقعا با علاقه انتخاب کردم، اما باز هم ته دلم برام راضی کننده نبودند و نیستند. علم حقیقی علمیه که به خلاهای درونی انسان نفوذ کنه. هیچ جا و هیچ کس به من نگفت که علم حقیقی چیه و بهترین اوقات جوانیم درحالی تلف شدند که می تونستن برام مفیدترین اوقات باشن. با این حال اینطور نیست که هیچ دانشی بهم اضافه نشده باشه، اما وقتی درسی مثل کنترل کیفیت آماری یا مدیریت استراتژیک رو با درسهایی مقایسه میکنم که کلمه به کلمه شون، سیراب کننده روح هستن، همه جذابیت اون درسهای کذایی رنگ میبازه. هیچ کس نمیتونه این حس رو درک کنه مگر اینکه دقیقا جای من باشه. :)
امشب به راستی شب ما روز روشن است...
-سعدی شون-
انگار این آیه همین امروز صبح نازل شده:
و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض، قالوا انما نحن مصلحون... 11، بقره.
هرکسی از ظن خود شد یار من!
قصه به هرکه می برم، فایده ای نمی دهد
مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی!
سعدی
تو این بیت شاعر به این مسئله اشاره میکنه که با وجود اینکه بیش از نیمی از جمعیت فعال جامعه مهندس هستن، اما از عهده هیچ کاری بر نمیان! با تمام اینها، خدا جون مهربونه و کادوی جامعه مهندسی امسال بارون بود :)
این روزا کاندیداها صف کشیدن تو دانشگاه برای سخنرانی. ما که فرصت نمیکنیم بریم، اونایی که رفتن با صدای گرفته برگشتن. راستش حوصله شنیدن سخنرانی رو ندارم، خودم تریبون بهم بدن، از همشون سخنران ترم :دی. به عمل کار برآید...
تو دانشگاه اولین درخت شکوفه کرده بود:
در کوی تو مشهورم و از روی تو محروم
گرگ ِ دهن آلوده ی یوسف ندریده...
مترو یه جامعه جدیده. جا داره مسئولین تو مدارس ابتدایی جای بازی با کاغذ رنگی و گواش و... درباره فرهنگ حضور در مکانهای مختلف برای بچه ها کلاس بذارن! انقدر در طول روز قصه زندگی آدمها رو میشنوم که شبها خواب میبنم بچه ام جلو مدرسه مونده منم تو ترافیکم، شوهرم زیر سرش بلند شده، چکم برگشت خورده، همکارم پشت سرم حرف زده و... . تازه فرهنگ هل ندادن هم برای خودش فرهنگ بسیار غنی و قابل احترامیه که میگن در زمان کوروش کبیر آریایی ها اصلا همدیگه رو هل نمیدادن.
عکس تزئینیه. هدف، انعکاس تصویر تو شیشه عینکه:
آیا میدانستید در مجلس قبل میانگین میزان رای کاندیداها در تهران کمتر از پانصدهزار نفر بوده است؟ (منبع: اینستا دانشگاه تهران)
کنار کشیدن و از زیر بار مسئولیت شونه خالی کردن، کار ترسوهاست. اون هم تو شرایطی که همه فکر میکنن به نحوی در حقشون اجحاف شده. بهتر نیست جای بیخیال شدن، مسئولانه بایستیم؟ گاهی قدر نعمتها رو نمیدونیم، مثل وقتی که حق رای داریم اما ارش استفاده نمیکنیم.
اینکه کی از کدوم خانواده است، قهرمان ملیه، بازیگره، هنرمنده، نویسنده است و... اصلا دلایل خوبی برای تایید صلاحیتش نیست.
فمن یعمل مثقال ذرّه خیرا یره، و من یعمل مثقال ذرّه شرّا یره...
بادیگارد خیلی قشنگ بود! خیلی!
زندگی هیچ وقت به سمت آسون شدن و بی دغدغه شدن پیش نمیره. همیشه با خودم فکر میکنم این برهه هم که بگذره دیگه همه چی خوب میشه، اون برهه می گذره اما همه چی خوب نمیشه. دغدغه با دغدغه جایگزین میشه. این رسم زندگیه، ما در رنج آفریده شدیم...
برای انتخاب موضوع پایان نامه ام هیچ ایده ای ندارم :| از موضوع هیچ پایان نامه ای خوشم نمیاد. اکثرا موضوعات بیخودی دارن که هیچ دردی رو دوا نمیکنه. از کار بیهوده کردن خوشم نمیاد. خدا کنه یه موضوع خوب و مفید بتونم پیدا کنم.
خوشحالم. مسیر جدیدی تو زندگیم باز شده :)
خوبرویان جفا پیشه وفا نیز کنند
به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند
پادشاهان ملاحت چو به نخجیر روند
صید را پایی ببندند و رها نیز کنند
نظری کن به من خسته که ارباب کرم
به ضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند
عاشقان را ز بَر ِ خویش مران تا بر تو
سر و زر هر دو فشانند و دعا نیز کنند
گر کند میل به خوبان دل من، عیب مکن
کاین گناهی است که در شهر شما نیز کنند
نام من گر به زبان تو برآید چه زیان؟
پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند
سعدیا گر نکند یاد تو آن ماه مرنج
ما که باشیم که اندیشه ما نیز کنند؟