نمیدونم چرا انقدر کم بازتاب رفتارهام رو میبینم؟ همیشه سعی میکنم اگه برای کسی خیری ندارم، حداقل آزاری هم بهش نرسونم. اما اصلا نمی فهمم که چرا دیگران با من اینطوری نیستن؟!؟!

خوشبختانه هیچ واقعیتی نیازی به اعتقاد و باور ما نداره!

دوردستها مرموزترند. مث دنیای ستاره ها. آدمهای دور هم مرموز بنظر میرسند. بعضی ها بعد از کشف و اکتشاف نزدیکتر میشن اما بعضی ها توی همون کهکشان خودشون باقی می مونند.

توی دوران مدرسه این فصل، فصل خاطره نویسی بود. اینقدر خاطره های قشنگ و گاهی خنده دار برام نوشتن. همیشه توی مدرسه مون تا آخر سال راهنمایی یه نفر بود که خیلی منو دوست داشته باشه. اما من اصلا نمی فهمیدم که چرا اینا اینطوری دوسم دارن. همیشه هم باهاشون جنگ داشتم که چرا اینقدر سعی میکنن به من نزدیک بشن؟ خیلی خنگ بودم! کاش الان یکی از همون دوستای صاف و ساده بود و دوستم داشت... یکی شون اسمش نیره بود. یادمه برام کادوی تولد خریده بود. اما من اصلا ازش خوشم نمیومد. اونم یواشکی کادوش رو گذاشته بود تو کیفم. خدا میدونه سر اینکه بی اجازه کیفم رو باز کرده چه کولی بازی ای درآوردم! چقد دل طفلکی رو شکستم. کاشش بشه بازم همه اون دخترای ساده و بی آلایش رو که بیشترین خباثتی که می تونستن داشته باشن، حسادت سر نمره کم و زیاد بود، ببینم!

بعضی روزها انگار قرار نیست هیچ وقت بیان!

آمد به سر قرار تنهایی من

به کوپه ای از قطار تنهایی من

آمد چمدان به دست آرام نشست

تنهایی تو کنار تنهایی من

-جلیل صفربیگی-

توی یک ایمیل که درباره مرورگرهای مختلف و مقایسه شون بود، نوشته بود بر اساس آمار به این نتیجه رسیدند کسانی که از IE استفاده می کنند نسبت به سایرین IQ پایین تری دارند. جسارت نشه. فقط خواستم بگم چقدر بیکارن! آخه اینم موضوعه آمار گیریه؟!

با تمام اینکه از یکنواختی خوشم نمیاد و تغییر کردن رو دوست دارم، از مواجه شدن با شرایط جدید غیر قابل پیش بینی و متقابلا مشکلات جدید هم می ترسم. چقدر بعضی ها دل شیر دارن واقعا! خودشون رو یهو مییندازن وسط مهلکه!

من این ترم تحقیق میفتم... :((

نمی دونم چه سریه دلمون میخواد همه چیز رو رمز گشایی کنیم. خوب میشد اگه خدا جون ما رو هم عالم الغیب می آفرید!

دلم یه بارون بهاری میخواد! از اون شرشریاش! شب باشه، تو ماشین هم نشسته باشی و هی (به قول فامیل دور) بارون پاک کن رو بزنی باز شیشه خیس بشه!

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/ شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب

یا من به قتل می رسم امروز یا رقیب

خدایا! یا یه قدمی بردار یا ولم کن بذار برم. حوصله یه جا وایسادن ندارم... :(

اگر یه موجود فرا زمینی بودیم و می تونستیم زندگی دنیایی و زمینی آدمها رو نگاه کنیم احتمالا فکر می کردیم با یه مشت دیوونه طرفیم! چون احتمالا زمان برای ما زودتر می گذشت. انگار که همین زندگی عادی روی دور تند در جریان باشه! اینه که جزئیات رو نمی دیدیم و فکر می کردیم که این آدمها عقل ندارن! 

نتیجه اخلاقی اینکه جزئیات به کلیات معنا میده و متمایزشون میکنه.

---

ت.ن:

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها...