از نظر تعداد واحد میتونم 7 ترمه تموم کنم اما چون بعضی درسا فقط ترم زوج و بعضی هم فقط ترم فرد ارائه میشن نمیتونم! تازه! میریم خودمون درخواست میدیم واسمون فلان درس اختیاری رو با فلان استاد، فلان روز ارائه بدن، بعد موقع انتخاب واحد ظرفیتش با ورودی های قبل از ما پر میشه و به خودمون نمیرسه و آخرش ما می مونیم و یک عالمه واحد اختیاری پاس نشده! شاهکارن...
آیا فکر کردن کار بدی است؟ (با لهجه بخونید)
از همون دوران مدرسه توی امتحانات سوالهای آسونی که همه می نوشتن رو من نمیتونستم بنویسم، اما سوال سختا که اقلیت کلاس حلش میکردن برام آسون بود! اصلا ذهنم به پیچیدگی انس داره! طفلی با مسئله آسون که مواجه میشه هول میشه قاطی میکنه! نمیدونم باید چیکار کنم...
گاه یک کوه به یک کاه بهم میریزد...
اگه کسی برای آدم مهم باشه، انقدر ازش نشونه حفظ میکنه که اگه گمش کرد ردشو بگیره و پیداش کنه.
-سید علی صالحی-
تصمیم داشتم که این ترم هیچ فعالیت غیردرسی نداشته باشم. نه نشریه، نه شعر! نشریه که مدیر مسئولش تغییر کرده و دیگه اصلا نمیرم. اما هیچ آدم مسئولیت پذیر و قابل اعتمادی پیدا نمیکنیم که بخوایم تنها محیط فرهنگی دانشگاه رو که به هیچ سمت و سویی هم متمایل نیست، بهش بسپاریم. تازه! طبق آخرین تحقیقات انجام شده، تنها کانون شعر فعال دانشگاهی رو داریم. همه بچه های ارشد هم که از دانشگاه های مختلف از تهران تا شهرستانها میان هم تاییدش میکنن. خلاصه قرار شد امسال هم اینجا رو رها نکنیم و ... خیلی قرارهای دیگه هم شد که از حوصله اینجا خارجه.
تکلیف یکی از درسامون برای این هفته اینه که برای عناوین مختلف درس نقاشی بکشیم! خیلی خلاقانه است! تقریبا جز من همه معترض بودن! خیلی این درسمونو دوس دارم :)
امروز توی اتوبوس حافظ فرمودند: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود/ تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود