اگه پدر جان اجازه میدادن، الان می بایست اردوی جهادی بودم نه خونه پای لپ تاپ! خیلی دلم می خواست برم... :(
اعتماد ندارم! یا شایدم ایمان! یه وقتایی با کارام همه افکارم رو نقض میکنم. وای خدا جون! نمیدونم اشکال کارم کجاست...
هر وقت به ظرفیت وجودی که هر انسان داره فکر میکنم و اینکه من از این ظرفیتها حتی اندازه ارزنی هم استفاده نکردم، از خودم خجالت میکشم. باز هم نمیدونم که ایراد کارم کجاست...
انگار همه ایرادای دنیا از "ندانستن" ناشی میشه!
از اونجایی که امشب، احیاء شب مستحبه من هم پای لپ تاپ شب رو تا خود سپیده زنده نگه میدارم.
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید
بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا
یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟
-حمیدرضا برقعی-
۱۴ تیر ۹۱