گریز

وقتی که تو نیستی
دنیا چیزی کم دارد
مثل کم داشتنِ یک وزیدن، یک واژه، یک ماه

من فکر می‌کنم در غیاب تو
همه خانه‌های جهان خالی‌ست
همه پنجره‌ها بسته است

وقتی که تو نیستی
من هم
تنهاترین اتفاقِ بی‌دلیلِ زمینم
واقعا
وقتی که تو نیستی
من نمی‌دانم برای گم‌وگور شدن
به کدام جانبِ جهان بگریزم!


سید علی صالحی
۲ نظر ۴ لایک

کودکی

هروقت که حوصله‌ام بگیره درباره گذشته‌ام چیزهایی می‌نویسم. هرچی بیشتر پیش می‌رم، بیشتر می‌فهمم که هیچ اتفاق غیرعادی و خارق‌العاده‌ای برام نیفتاده. زندگی آروم و تقریبا بی‌دغدغه‌ای داشتم خدا رو شکر. بچگی‌هام رو خیلی یادم نمیاد، از اینکه می‌بینم بعضی‌ها جزئیات زیادی از دوران کودکی‌شون رو یادشونه تعجب می‌کنم. بعضی اتفاق‌ها اون هم نه با جزئیات که خیلی کلی تو ذهنم هستند. مثلا بعضی حس‌هایی که اون دوران داشتم رو یادمه. یادم میاد که همیشه لیست "خوبها"یی که روی تخته می‌نوشتم طولانی‌تر از لیست "بدها" بود. خیلی خیال‌پرداز بودم و با خودم فکر می‌کردم اینکه دوستم با بغل دستیش حرف بزنه یا تو کلاس خوراکی بخوره که کار بدی نیست! همیشه هم یه عده بودن که زیرآب می‌زدن که فلانی اصلا بدها رو نمی‌نویسه! گاهی هم نوبت مبصریم رو به بعضی بچه‌ها که اعتمادبه‌نفس‌شون پایین بود می‌بخشیدم. چقدر دلم برای سادگی اون دوران تنگ شده...


لَو سَکَتَ الجاهِلُ، مَااختَلَفَ النّاسُ. امام جواد ع
اگر افراد جاهل ساکت باشند، مردم به اختلاف نمی‌افتند.
کشف الغّمه، جلد2، ص349

یعنی منم ساکت باشم بهتره؟
۲ نظر ۳ لایک

طلوع

بعضی آرزوها مشمول گذر زمان می‌شن اما بعضی هم نه. از حسرت داشتن هیچ خوشم نمیاد!


طلوع خورشید هم یکی از شگفتی‌های دنیاست:

۶ نظر ۲ لایک

بابالنگ‌دراز

هر آدمی به یه بابالنگ‌دراز احتیاج داره که حتی وقتی داره از دیگران بدگویی می‌کنه و از خودش تعریف، به آدم نگه خودپسندِ مغرور! نگه همه بدی‌های دیگران رو می‌بینن و خوبی‌های خودشون رو! بگه آره تو خوبی بقیه بدن :دی



تا زنده باشم چون کبوتر دانه می‌خواهم
امروز محتاج توام؛ فردا نمی‌خواهم

آشفته‌ام! زیبایی‌ات باشد برای بعد
من درد دارم، شانه‌ای مردانه می‌خواهم

از گوشه محراب عمری دلبری جستم
اکنون خدا را از دل میخانه می‌خواهم

می‌خندم و آیینه می‌گرید به حال من
دیوانه‌ام، هم‌صحبتی دیوانه می‌خواهم

در را به رویم باز کن، اندوه آوردم
امشب برای گریه کردن شانه می‌خواهم

علیرضا بدیع
۳ نظر ۲ لایک

پارادوکس

دوست‌نداشتن یک نفر به اندازه دوست‌داشتن هزار نفر وزن داره!


مرا ز یاد تو برد و تو را ز خاطر من
ستم زمانه از این بیشتر چه خواهد کرد؟
صائب
۴ نظر ۴ لایک

کاه

نهایت خوش‌شانسیه که به کسی بربخوریم که دانسته‌ها و ندانسته‌هامون برهم منطبق باشن! یعنی من چیزهایی رو بدونم که اون نمیدونه. حتی اگه اون آدم یه مسافر رهگذر مترو باشه!

در میان مردمان دنبال آدم گشته‌ام
در میانِ کوهِ سوزن، کاه را گم کرده‌ام
علیرضا بدیع
۶ نظر ۷ لایک

جوانه

کسی که خوب درس می‌خونه، خرخونه! کسی که خوب پول درمیاره، خرپوله! کسی که خوب کار می‌کنه، خرکاره! کسی هم که آدم خوبیه، خره! بیشتر از سازنده بودن، تخریبگرهای خوبی هستیم!


هرچه تبر زدی مرا، زخم نشد، جوانه شد!
ایرج جنتی عطایی
۵ نظر ۳ لایک

خیل خیال تو

کاش یه زیرزمین مخوف داشتیم که هیچکس جرئت نمی‌کرد سمتش بره. گاهی که دلم تنهایی می‌خواست، از صبح می‌رفتم بین یک عالمه وسیله دورریختنی می‌نشستم. گاهی دلم تنهایی‌ای می‌خواد که از تنها بودن تو اتاق عمیق‌تر باشه. 

کتاب خوب جدید ندارم بخونم. کتاب‌های خوب قدیمی رو دوره می‌کنم. خیلی کم حافظه شدم. بعضی کتابا رو اصلا یادم نمیاد که چی بودن فقط می‌دونم که خوندم!


صحن و سرای دیده بشستم ولی چه سود

کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو!

حافظ


۱ نظر ۱ لایک

سیم سیاه

امروز تو مترو معلم ریاضی سوم راهنمایی‌ام رو دیدم. انقدر ذوق زده بودم که اگر اخلاق جدی‌اش رو یادم نبود، حتما خودمو می‌انداختم تو بغلش! مثل همون قدیما بود فقط کمی صورتش چروک شده بود. از اینکه ایستاده بود و چند تا دختر جوون نشسته بودن خجالت کشیدم و احساس کردم چقدر همه اینها آدمهای تنفرانگیزی هستن که برای معلمم بلند نمیشن! هم من و هم دوستای صمیمی‌ام رو یادش بود، من اما چند دقیقه فکر کردم تا اسمش یادم اومد! چقدر معلمهای زمان ما گچ خوردن تا به ما دو کلمه درس یاد بدن! معلمهای الان با پاورپوینت و تخته هوشمند نخبه‌پروری میکنن ان‌شاءالله!



برخیز که چشم‌های مستت
خفته است و هزار فتنه بیدار

یا خاطر خویشتن به ما ده
یا خاطر ما ز دست مگذار

هم زخم تو به، چو می‌خورم زخم
هم بار تو به‌، چو می‌کشم بار

من پیش نهاده‌ام که در خون
برگردم و برنگردم از یار

گر دنیی و آخرت بیارند
"کاین هر دو بگیر و دوست بگذار،"

ما یوسف خود نمی‌فروشیم
تو سیم سیاه خود نگه‌دار

سعدی جان

۱ نظر ۳ لایک

کارآفرینی

گاهی با دوستانم انقدر فکرمون درگیر پول درآوردن یا همون کارآفرینی میشه که به همه چیز با دید منبع بالقوه پول‌ساز نگاه می‌کنیم! خیلی ذهنمون درگیر صنعت جوک‌سازیه! چطور میشه باهاش کارآفرینی کرد یعنی؟! خیلی توش استعداد داریم.
برخی کسب و کارها واقعا خلاقانه حرکت می‌کنند. مثلا همین اینستاگرام از شیوع علاقه مردم به عکاسی داره میچرخه!


۳ نظر ۱ لایک
گفتند:

یافت می‌نشود

گشته‌ایم ما!
آرشیو مطالب
آبان ۱۴۰۳ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۳ ( ۵ )
شهریور ۱۴۰۳ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۳ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۳ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۳ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۲ ( ۳ )
مهر ۱۴۰۲ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۲ ( ۷ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۶ )
خرداد ۱۴۰۲ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۵ )
دی ۱۴۰۱ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
دی ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۲۵ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۲۴ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۱۷ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۲۳ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۱ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۲ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۲ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۲ ( ۳ )
دی ۱۳۹۱ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۱ ( ۳ )
آبان ۱۳۹۱ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۱ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۱ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۱ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۱ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۱ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۰ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۰ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۰ ( ۲ )
موضوعات
دوستشان دارم (۲۷۸)
از خود نوشته‌هام (۵۲)
جامعه نشناسی (۸۶)
اتوبوس نوشته (۱)
صرفا تراوش ذهنی (۷)
موسیقی متن (۳۲)
آرزوهای ساده (۸)
تناسخ (۲)
اقتصاسی (۱۰)
دوستشان ندارم (۳)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان