دلم برای خوانندههای قدیمی وبلاگم تنگ شده: رهگذر، شب، حدیث، سنتوری، پرنیا، سینا، عنکبوت... کاش میشد از روی آیپی آدمها، لوکیشنشون رو پیدا کرد! :)
بیست صفحه پایاننامه نوشتم، دو فصل کتاب ترجمه کردم، دو تا و نصفی پروژه انجام دادم، کتابهای نخوندهام رو تموم کردم، نه فصل سریال دیدم، یه نرمافزار جدید یاد گرفتم، سفر رفتم و خیلی کارهای دیگه. برنامههایی که برای روزهای بعدتر دارم، پیچیدهاند. اصلا حوصلهشون رو ندارم! ولی واقعا دارم سعی میکنم که بهشون نزدیک بشم، انگار که میخوام خودم رو درون محیطی پرابهام پرت کنم!
ساعت یک نیمه شب چنان خیابونها شلوغ بود که مشخصا همه از شدت خوبی هوا، زده بودن بیرون! همچنان معتقدم باید ترتیب فصلها عوض بشه: بهار، زمستون، پاییز، زمستون!
میروی و گریه میآید مرا
اندکی بنشین که باران بگذرد
موسیقی متن: گریه میآید مرا، همایون شجریان