آلودگی

دقیقا روبه‌روی دانشکده ما، آلوده‌ترین نقطه تهران اعلام شده! یعنی عمرمون به دنیاست که زنده‌ایم وگرنه از لحاظ علمی، زنده بودنمون هیچ توجیهی نداره! :)
من اگر رئیس دانشکده بودم، دو هفته اردوگاه کوچک خان در رامسر رو برای دانشجوهای دانشکده اجاره می‌کردم و همه کلاس‌ها رو طی این مدت اونجا تشکیل می‌دادم.

نمایی از تهران از پنجره کلاس:

۴ نظر ۲ لایک

محکمات

از اکثر افرادی که نظری سیاسی، مخالف نظر من دارند، دوست دارم فقط یک سوال بپرسم: چرا برای امام حسین ع گریه می‌کنند؟



دیگر پذیرفتم که تنهایی بدیهی است
حتی اگر از آسمان آدم ببارد!
رویا باقری
۲ نظر ۳ لایک

INTJ

در کلاس بسیار شیرین کلام، استاد جان به سوالات ما جواب می‌دادند که جواب این شبهه را چه بدهیم و جواب آن شبهه را چه؟ استاد جان با لبخند می‌گفتند که گاهی قبل از آن‌که لازم باشد با کسی بحث فلسفی کنید، باید با او دوست شوید و یک روان‌پزشک خوب به او معرفی کنید! برخی به بن‌بست‌های روان‌شناختی (!) می‌رسند و امراض روحی دارند، وگرنه هیچ انسان سالمی انقدر بیمارگونه فکر نمی‌کند! راستش حالا که فکر می‌کنم می‌فهمم که چقدر از این دست آدم‌ها دیده‌ام!

تست شخصیت‌شناسی، من INTJ بودم!
۳ نظر ۲ لایک

کارنیافرین

چقدر چیزهای زیادی هست که ما یاد نگرفتیم! مثلا یاد  نگرفتیم که وقتی یک هدف کلان برای جامعه ترسیم شد، ما باید هدف کلان را قابل اجرا کنیم و به اهداف خرد بشکنیم! مثلا همین کارآفرینی را در نظر بگیرید! از بالاترین قسمت تا خردترین سازمان‌ها با همین هدف در حرکتند! از افتخاراتشان هم این است که هر کسی را از سر چهارراه بردارند، یک کارآفرین به جامعه تحویل می‌دهند! اصلا به تبلیغ‌های کارآفرینی توجه کردید؟ واقعا کارآفرینی یعنی هر کس برای خودش یک کارگاه بزند و ده نفر را مشغول کار کند؟ همه، جنبه‌های مفید این مسئله را می‌بینند اما در سطح کلان فقط مضر است! هر کس با یک کارگاه چند ده متری، وارد بازاری می‌شود که سال‌هاست کارخانه‌های بزرگ برای آن بازار جنگیده‌اند! برای آن کارگاه کوچک هزینه تمام شده کمتر از هزینه‌های کارخانه است، تولیدات کارگاهی با قیمت پایین وارد بازار می‌شود و جنگ قیمتی به راه می‌افتد و کارخانه‌دار با چند صد نفر کارگر ورشکست می‌شود. صاحب کارگاه هم چند سالی تفنّنی به کارش ادامه می‌دهد اما می‌بیند که از پس اداره کردنش برنمی‌آید و کارگاه هم تعطیل می‌شود! نتیجه کارآفرینی غلط می‌شود زمین زدن کارخانه‌ها و کارهای از قبل آفریده شده! خیلی دوست دارم روزی این حرف‌ها را برای آدم‌های شعاری و طرفدار جمع‌کن و مردم‌فریب بالا بزنم و ببینم جوابشان چیست! خیلی دوست دارم...
۰ نظر ۱ لایک

رفاه

اگر مسئولین دولتی و حکومتی نیمچه سواد آکادمیک داشته باشند و نیم نگاهی به هرم نیازهای آقای مازلو انداخته باشند، میفهمند که ارتباط بسیار مستقیمی بین رفاه افتصادی و رضایت مردم از دولت و حکومت وجود دارد. اگر در تاکسی میشنوی که راننده از "مرگ بر شاه" گفتن پشیمان است، اگر میبینید که مردم ناآگاهانه هر دروغ زیبایی را که نوید آینده روشن میدهد باور میکنند، اگر میبینید که مردم ترجیح میدهند بروند ینگه دنیا و پول در جیب دشمنان قدیمی گردن کلفت بریزند، اگر جوانان را میبینید که همگی چمدان به دست راهی آمریکا و اروپا میشوند و اگر وسعشان نرسد به مالزی هم راضی میشوند، اگر میبینید که استاد دانشگاه جمهوری اسلامی را تخریب میکند و اصلاح اصلاح میکند، اگر میبینید که دختر دانشجوی چادری مذهبی برای تک تریبون اصلاح طلبی اش که آنهم اشغال شده اشک میریزد... همه برای نارضایتی است که ته تهش به اقتصاد وصل است! راننده تاکسی آخر شب باید با جیب پر پول به خانه برگردد، مردم امنیت شغلی میخواهند، دانشجو کار میخواهد، استاد احترام اجتماعی میخواهد که دستش جلوی دیگران دراز نباشد، دختر دانشجو محیط کار خوب میخواهد! اما ما فکر میکنیم چون در جامعه اسلامی زندگی میکنیم پس همه باید عارف الی الله باشند و پول برایشان چرک کف دست! دریغ که اگر کمی واقع بینانه و دلسوزانه برای این مردم تلاش کنند هیچ کس به اینکه کدام مسئول چه اعتقادی دارد و چه لباسی میپوشد و چقدر حقوق میگیرد هیچ کاری نخواهد داشت و چه بسا درخواست افزایش حقوق برای مسئولین هم بدهند! و اینطور یک جوجه هکر به آبروی یک سیستم حکومتی ناخن نمیکشد!

۳ نظر ۴ لایک

دنیای مجازی

اگر قرار بود انفجار اطلاعات اثر مثبتی بر ما داشته باشه، الان باید هم کیفیت تربیت بچه ها بالاتر بود، هم طلاق کمتر، هم آدمها آگاه تر و... اما هیچکدوم اینها محقق نشده! اصلا هرکسی که درس روش تحقیق پاس کرده میدونه که اطلاعات باید کافی باشه و زیاد از حد بودنش فقط باعث سردرگمیه! درسته که خیلی از وسایل ارتباط جمعی مزایای بیشماری دارن، اما ما از کدوم یک از این مزایا استفاده میکنیم؟
دوستی دارم که مددکار اجتماعیه میگفت دو ماه پیش 11 تا دختربچه ششم ابتدایی پشت حیاط مدرسه با شیشه رگ دستاشون رو زدن که عکس بگیرن بذارن اینستاگرام! یک نفرشون فوت کرده! از خواهر و برادر نوجوونی برام گفت که باهم ارتباط داشتن و از فیلمای ماهواره یاد گرفته بودن! از گروه های مختلط تلگرامی که باعث فرار دو تا دختر نوجوون شده بود و هزار تای دیگه!
۲ نظر ۲ لایک

مترو

فروشنده خانوم مترو، هر روز برای یک لقمه نان ناقابل رو به روی واگن مردها، روی موهاش بامتل برای خانومهای گل تست میکنه...

اندوه جهان چیست؟ تویی داغ یگانه
دلسوختگان را چه به اندوه زمانه؟
سجاد سامانی
۰ نظر ۱ لایک

انفجار

انفجار اطلاعات برای ما دستاورد قابل توجهی نداشته. فقط انقدر درست و غلط رو با هم قاطی کرده که گاهی واقعا نمیتونم تشخیص بدم که سر کدوم نخ به حقیقت وصله!

ربنّا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا...
۲ نظر ۰ لایک

غرور

تو دانشگاه داشتن یه جایی رو تعمیر میکردن، دو تا از کارگرها کنار آسانسور کمی دورتر ایستاده بودن و منتظر بودن دیگران بهشون فرصت بدن که اونها هم سوار بشن! برام عجیبه که دانشجوها و اساتیدی که با نگاهشون بهشون میگفتن که نیان تو آسانسور، دقیقا کجایی هستن و اجدادشون چه کاره بودن؟! چالشی ترین سوالی که میشه از یک انسان پرسید اینه که "به چی مغرور شدی؟" 

چالش بعدی هم والیبال 5 صبحه!

۲ نظر ۴ لایک

آمار

ایران سومین تولیدکننده برتر مهندس در جهان!
رتبه 145 از بین 148 کشور، در جذب و نگهداشت استعدادها!
رتبه 88 از بین 89 کشور، در فلاکت!
رتبه چهارم طلاق!
رتبه چهارم یا پنجم در تورم!


۲ نظر ۱ لایک
گفتند:

یافت می‌نشود

گشته‌ایم ما!
آرشیو مطالب
مرداد ۱۴۰۴ ( ۵ )
فروردين ۱۴۰۴ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۳ ( ۴ )
آبان ۱۴۰۳ ( ۲ )
مهر ۱۴۰۳ ( ۵ )
شهریور ۱۴۰۳ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۳ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۳ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۳ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
آبان ۱۴۰۲ ( ۳ )
مهر ۱۴۰۲ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۲ ( ۷ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۶ )
خرداد ۱۴۰۲ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۵ )
دی ۱۴۰۱ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
دی ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۲۵ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۲۴ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۲۶ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۲۱ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۱۷ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۲۳ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱۱ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۲ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۲ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۲ ( ۳ )
دی ۱۳۹۱ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۱ ( ۳ )
آبان ۱۳۹۱ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۱ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۱ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۱ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۱ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۱ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۱ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۰ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۰ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۰ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۰ ( ۲ )
موضوعات
دوستشان دارم (۲۸۷)
از خود نوشته‌هام (۵۴)
جامعه نشناسی (۹۳)
اتوبوس نوشته (۱)
صرفا تراوش ذهنی (۷)
موسیقی متن (۳۲)
آرزوهای ساده (۸)
تناسخ (۲)
اقتصاسی (۱۰)
دوستشان ندارم (۳)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان