اگر مسئولین دولتی و حکومتی نیمچه سواد آکادمیک داشته باشند و نیم نگاهی به هرم نیازهای آقای مازلو
انداخته باشند، میفهمند که ارتباط بسیار مستقیمی بین رفاه افتصادی و رضایت
مردم از دولت و حکومت وجود دارد. اگر در تاکسی میشنوی که راننده از "مرگ
بر شاه" گفتن پشیمان است، اگر میبینید که مردم ناآگاهانه هر دروغ زیبایی را
که نوید آینده روشن میدهد باور میکنند، اگر میبینید که مردم ترجیح میدهند
بروند ینگه دنیا و پول در جیب دشمنان قدیمی گردن کلفت بریزند، اگر جوانان
را میبینید که همگی چمدان به دست راهی آمریکا و اروپا میشوند و اگر وسعشان
نرسد به مالزی هم راضی میشوند، اگر میبینید که استاد دانشگاه جمهوری اسلامی
را تخریب میکند و اصلاح اصلاح میکند، اگر میبینید که دختر دانشجوی چادری
مذهبی برای تک تریبون اصلاح طلبی اش که آنهم اشغال شده اشک میریزد... همه
برای نارضایتی است که ته تهش به اقتصاد وصل است! راننده تاکسی آخر شب باید
با جیب پر پول به خانه برگردد، مردم امنیت شغلی میخواهند، دانشجو کار
میخواهد، استاد احترام اجتماعی میخواهد که دستش جلوی دیگران دراز نباشد،
دختر دانشجو محیط کار خوب میخواهد! اما ما فکر میکنیم چون در جامعه اسلامی
زندگی میکنیم پس همه باید عارف الی الله باشند و پول برایشان چرک کف دست!
دریغ که اگر کمی واقع بینانه و دلسوزانه برای این مردم تلاش کنند هیچ کس به
اینکه کدام مسئول چه اعتقادی دارد و چه لباسی میپوشد و چقدر حقوق میگیرد
هیچ کاری نخواهد داشت و چه بسا درخواست افزایش حقوق برای مسئولین هم بدهند!
و اینطور یک جوجه هکر به آبروی یک سیستم حکومتی ناخن نمیکشد!