شاید روزی اثبات بشه هیچ زمان حالی وجود نداره. حال یک لحظه است، یک دم، یک آن! کلمح البصر. بنظرم چیزی که با دوامه گذشته و آینده است. گذشته پشت سر و آینده پیش رو! در اینها زندگی کردن جذابتر از در لحظه زندگی کردنه :)
قدیمها این آهنگ وبلاگم بود :)
شاید روزی اثبات بشه هیچ زمان حالی وجود نداره. حال یک لحظه است، یک دم، یک آن! کلمح البصر. بنظرم چیزی که با دوامه گذشته و آینده است. گذشته پشت سر و آینده پیش رو! در اینها زندگی کردن جذابتر از در لحظه زندگی کردنه :)
قدیمها این آهنگ وبلاگم بود :)
یکی از دوستانم می گفت اوایل که از شهرشون به تهران اومده بوده، اولین بار توی مترو از آدمها ترسیده. می گفت از قطار پیاده شده و متوجه شده تقریبا همه در حال دویدن هستن! درحالیکه خودش هیچ دلیل برای دویدن نداشته، اما اونم حس کرده شاید باید بدوئه! از اون موقع دقت میکنم که منم همواره در حال دویدنم! همیشه عجله دارم! عجله دارم برسم محل کار، عجله دارم برگردم، عجله دارم شام رو آماده کنم. عجله دارم زودتر بریم مهمونی که زودتر برگردیم که زودتر بخوابم که زودتر برم سرکار که زودتر برگردم و...
تویی دریا منم ماهی
چنان دارم که می خواهی
چه چیزی باعث میشه خانواده ها به داشتن فرزند تشویق بشن؟ امنیت شغلی، قیمت مسکن پایین، هزینه های اندک، تحصیل رایگان... در ادامه ماجرای استخدام در بخش دولتی، شاهد این بودم که امتیازهایی که برای افراد متاهل و دارای فرزند قائل شدند، باعث شده دانشجوهای مجرد ِ فارغ التحصیل از دانشگاه های دولتی و با معدل بالا، از خیل متاهلین بچه دار عقب بمونند! این حجم از جهالت در باورم نمیگنجه :) من کسی رو دیدم که با یه مدرک لیسانس از یه دانشگاه غیرانتفاعی از یک روستا، که همه ما میدونیم این مدرک دو زار هم ارزش نداره و عملا اون شخص بیسواده، در آزمون یک سازمان دولتی به راحتی با امتیاز تاهل و دو فرزند قبول شده که قاعدتا، عقلا، عرفا، شرعا، منطقا باید تحصیل کرده ها در اولویت استخدامش باشند!
مدتی بود دنبال راه حلی برای خاموش کردن فکرم بودم، ولو برای یک ساعت. تازگی جدول حل میکنم و البته زیاد کتاب میخرم و زیاد میخونم. واقعا برای ساعتی از فکر و خیال رها میشم!
یک بار دیگر برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران می بارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری
احمدرضا احمدی
خیلی دلم برای بابام تنگ شده. هر روز به این فکر میکنم الان کجاست؟ داره چکار میکنه؟ دیگه درد نداره؟ آخ بابا... تو زخم همیشگی قلب منی
شب شیشه چشمهام تر میگردد
تنهایی من بزرگتر میگردد
یک بار به خواب من بیا، با من باش
آن عمر که رفته است بر میگردد
-لاادری-
بودجه هر دولت، رخ کارش محسوب میشه. از تشبیهم خوشم اومد. رخ کار فعلا برای دولت درنیومده. مدتهاست دارن تلاش میکنن به جای اصلاح مسیر اصلی، دست در جیب صنایع کنن تا بلکه چاله چوله های مسیر رو پر کنن. اما دیگه الان اوضاع زیادی بد شده. از طرفی هزینه ای که تحریم به صنایع تحمیل کرده بالاست و حاشیه سودها و فروش ها رو پایین آورده. از طرفی تا جایی که ممکن بوده معافیت مالیاتی و یارانه و تخفیف و ارز دولتی و... حذف شده. دیگه چه میشه کرد که یکم از صنایع پول بیشتری کَند؟ آها! افزایش نرخ خوراک و سوخت! در حالیکه در اکثر نقاط دنیا این نرخ نزولی بوده ما این نرخ رو بالا میبریم تا بقیه بفهمن کت تن کیه :دی
من همییشه به این فکر میکنم که مدیران دولتی چطور مدیر شدن؟ یعنی نبوغ خاصی از خودشون بروز دادن؟
حرف زدن از چیزایی که دوستشون دارم برام راحتتره. یکبار هم از دوست نداشتن هام بگم:
از ایدئولوژی متنفرم؛
از آدمهای جو گیر،
از بدون فکر حرف زدن،
از بدون تخصص به جایی رسیدن،
از تعصب،
از خود عارف پنداری،
از خود قدرتمند پنداری!