من همواره با روانشناسی این روزگار که همه آدمها رو به یک بیماری متهم میکنه مشکل داشتم و دارم (و خواهم داشت رو نمیدانم)! مثلا اگر سعدی در این روزگار می بود و به جلسه تراپی می رفت، به عنوان یک مهرطلب احتمالا باید جلسات بیشتری با تراپیست در ارتباط می بود تا عزت نفس از دست رفته اش بر گرده :)) تمامی تعاریفی که بزرگان ادبی و دینی از عاشق داشتن، در نظر یک روانشناس ویژگی های یک انسان ناسالمه و اون رابطه عاشقانه مورد نظر بزرگان، یک رابطه ناسالمه که هر چه سریعتر باید از این رابطه خارج بشن!
تا کشفیات بعدی خدا یار و نگهدارتون :)
پا کشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق
هر که را چون سرو این جا پای در گل ماند، ماند
صائب جان
۳۰ شهریور ۰۲