این روزها طبق برنامهای که ایام منحوس امتحانات نوشتم، به کارهای عقب افتادهام میرسم! زبان، مطالعه، خرید، دید و بازدید، مقاله و... یکی از پروژههام باید ارتقای کیفیت داده بشه و من اصلا نمیدونم منظور استاد محترم از این ارتقا چیه؟! لذتبخشترین بخش تفریحاتم مطالعه است. چند آهنگ قدیمی هم از لابهلای فایلهای لپتاپم پیدا کردم: من از قبیله لیلی، تو از قبیله مجنون... حوصله دیدن هیچ آدم جدیدی رو هم ندارم، نمیدونم چرا! شاید هم بدونم! انقدر درمورد برخی موضوعات مرددم که هیچ تصمیم قطعی نمیتونم بگیرم! هنوز نمیدونم قرار چکار کنم، حتی نمیدونم کدوم گرایش رو میخوام بخونم! از اسم استراتژی خوشم میاد و از محتوای مارکتینگ! اساتید خوب مارکتینگ یا از دانشگاه رفتن و یا در فرصت مطالعاتی به سر میبرن! استراتژی در ایران هنوز جایگاه خودش رو پیدا نکرده و اکثرا بهش در حد یه جمله ذهنی معتقدن و نه بیشتر! چقدر دلم میخواد منابع انسانی بخونم!
هر چه پیش آید خوش آید...
پیشنهاد کتاب:
دختر ِ شینا: خاطرات همسر شهیدی که زندگی بسیار سادهای داشتند و تمام زندگی شون برای جنگ وقف شده بوده.
نشت نشا: جستاری درباره فرار مغزها به قلم رضا امیرخانی.هر چه پیش آید خوش آید...
پیشنهاد کتاب:
دختر ِ شینا: خاطرات همسر شهیدی که زندگی بسیار سادهای داشتند و تمام زندگی شون برای جنگ وقف شده بوده.
ناصح! نگاه دار دلت را ولی بدان
دل آن زمان دل است، که از دست میرود!
شفایی اصفهانی
۱۶ تیر ۹۵