من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شهد و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو
ور از این بی خبری، رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید، بگفت
آمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
مولانا
پیش من جز سخن شهد و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو
ور از این بی خبری، رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید، بگفت
آمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
مولانا
۱۲ تیر ۹۵