جنگ دارم! جنگ با ارزشهای معنوی و نیازهای مادی! یه دلم میگه که تو
ایرانی هستی، دولت این همه سال برای تو از بیت المال و حق این مردم هزینه
کرده که حالا روی دوشش بایستی و بپری تو بغل آرزوهای شخصی ات؟! یه دلم
میگه که ببین! همه میرن! هیچ کس به فکر این مردم نیست! اصلا چه کاری از
تو ساخته است؟ مگر چند بار فرصت زندگی داری؟ دانشگاه خوب و استاد خوب و
پول خوب و منزلت اجتماعی و مدرک تحصیلی معتبر و فرصتهای شغلی عالی کجا؛
دانشگاه و استاد پر ادعای توخالی و صنعت (!) دانشجو گریز و بی پولی و منّت و
بی منزلتی اینجا کجا؟ جنگ بدی دارم! یه روز تمام دانشگاه ها را مارک میکنم
و با خودم موضوع هزار مقاله رو مرور میکنم،
فردا همه رو دور میریزم و زیر باد کولر کتاب شعر و داستان ورق میزنم! یه
روز فکر قدم زدن در محله هاروارد رهام نمیکنه، یه روز به
همین سردر بتنی بال مانند هم دلخوشم.
خلاصه که درونم پرچم جنگ بالا رفته!امروز با تحویل آخرین پروژه، این ترم هم تموم شد! مثل همیشه یک مرتبه از حالتی که تمام وقتم پره، به حالت کاملا بیکار، اون هم ناگهانی، رسیدم!
۱۱ تیر ۹۵