قاعدتا این خیل عظیمی از جمعیت که به سمت نمایشگاه کتاب روونه شدند و خواهند شد، همگی کتابخون نیستند. بعضی میان کتابای دانشگاهی و کنکور بخرن، بعضی تفریحی میان، بعضی میان رمان نویس و شاعر و امیرعلی نبویان رو زیارت کنن، بعضی هم میان بروشورهای انتشاراتی ها رو جمع کنند! یه عده قلیلی هم میرن که برای یک سالشون توشه برگیرن! اینا مقربین واقعین و رستگار میشن :)
زمانی که نوجوون بودم و جلسات شب شعر و نقد و... میرفتم، اساتید بهمون میگفتن که تو جمع ما دو کار هیچ وقت نقد نمیشه: کاری که خیلی ضعیفه و کاری که قویه. منکه سواد نقد اثر ادبی قوی رو اصلا ندارم، اما سواد اندکم در حد گرفتن چند ایراد وزن و قافیه و از این دست ایرادات هست. یکی از دوستان بسیار قدیمیم ترانه ای فرستاد که براش نقد کنم! مردد بودم که چی بگم و چطور بگم که هم ایرادهاش رو گفته باشم و هم ناراحت نشه. بگذریم که وسط درس خوندنم چقدر از وقت مفید و باارزشم برای اینکار صرف شد، دلم از این میسوزه که نهایتا به حسادت متهم شدم. چرا که یکی از ترانه سراهای معروف (با علم به این موضوع که معروف بودن و معتبر بودن متفاوتند) ترانه های ایشون رو تایید کردن و این ترانه ها در دست چاپن! پس من حسودم :)
شهر آفتابِ ابری