برخی انسانها فقط برای ناراضی بودن و اعتراض کردن به دنیا اومدن و انگار هیچ چیز راضی کننده ای براشون وجود نداره. این انسانها از نباریدن بارون به همون اندازه ناراحت میشن که از باریدنش! هم از بودن نمایشگاه در وسط شهر ناراحتن، هم از بیرون شهر بودنش! کلا ناراحتن :)
بی تو نشستم در خیابان، زیر باران
گویی که مجنون در بیابان زیر باران
افتاده نان خشکی از منقار زاغی
گنجشک خیسی میخورد نان زیر باران
هر کس به قدر روزی خود سهم دارد
سهم من از تو: چشم گریان زیر باران
ای کاش میشد با تو ساعتها قدم زد
از راه آهن تا شمیران زیر باران
با طعنه عابرها سراغت را گرفتند
آخر چه میگفتم به آنان زیر باران؟!
باور کن از تو دست شستن کار من نیست
عشق تو میگردد دو چندان زیر باران!
کاظم بهمنی
بی تو نشستم در خیابان، زیر باران
گویی که مجنون در بیابان زیر باران
افتاده نان خشکی از منقار زاغی
گنجشک خیسی میخورد نان زیر باران
هر کس به قدر روزی خود سهم دارد
سهم من از تو: چشم گریان زیر باران
ای کاش میشد با تو ساعتها قدم زد
از راه آهن تا شمیران زیر باران
با طعنه عابرها سراغت را گرفتند
آخر چه میگفتم به آنان زیر باران؟!
باور کن از تو دست شستن کار من نیست
عشق تو میگردد دو چندان زیر باران!
کاظم بهمنی
۲۲ ارديبهشت ۹۵