مدتیه روزهای دوشنبه یه کلاس خیلی طولانی دارم. تو این مدت، همه اتفاقات مهم تو روز دوشنبه میفتن! فردا تولد دوستمه، یه شب شعر نزدیک خونمونه، دو تا سمینار و یه نمایشگاه تو دانشگاهمون برگزار میشه، ولی من سر کلاسم! جلسه آخرم هست نمیشه که نرم...
خاطرات بسیار بدی که از بعضیا دارم چنان پررنگن که حتی به محبتشون هم مشکوکم. یعنی اونطور که باید برای کمرنگ کردن خاطرات بد تلاش نکردن اما انتظار دارن نادیده بگیرم. این یه دونه اصلا شدنی نیست. به شدت از خاطرات بد درس میگیرم، به شدت.
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک گر به دام افتد تحمل بایدش
حافظ جان
۱۹ بهمن ۹۴