فعال ترین و مفیدترین اعضای هر جامعه، جوانها هستن. اگر این اعضا فعال بشن، جامعه به یه جایی میرسه، اما اگه نشن؟ به جوانهای اطراف خودم که نگاه میکنم چیزی جز یه صفحه گوشی و چند اکانت تلگرام و ایمو و اینستا، چیز دیگه ای نمیبینم. از دستاوردهاشون، لایک خور بالاست! سواد، مطالعه، روحیه حقیقت طلبی، ادب، احترام و خیلی چیزهای دیگه اصلا براشون معنا نداره. اصلا از شرایط قرار گرفتن توی گروه های مختلف ضد دین بودنه. اگر ریشه های مذهبی درونت باشه ناخودآگاه از جمعشون طرد میشی. هر چه بی ادب تر باشی، باحال تر محسوب میشی! مارک ساعت، کیف و کفش، ماشین و گوشی و... همه اسباب خودنمایی شده! جالب تر اینکه اسم همه اینها تفریحه! همیشه فکر میکردم تفریح، برای اوقاتیه که از کار مفید کمی خسته شدیم، اما امروز میبینم تعریف کار مفید همین تفریح شده! دور دور کردن هم برای خودش مقوله پیچیده ایه!
هم دلم برای خودم میسوزه که بین آدمهای این چنینی گیر کردم، نه میتونم از این جامعه بیرون بزنم که باهاشون برخورد نکنم و نه میتونم بینشون باشم! وقتی کنار این آدمها هستم و میدونم که قراره من رو با این معیارها قضاوت کنند، بی نهایت براشون متاسف میشم که انقدر زندگی پوچ و بیهوده ای دارن. من که بعید میدونم این موجودات مغزی برای تفکر داشته باشن. بعید میدونم.
این روزها مردم فقط یک دسته اند: اونهایی که از فرجام برجام، شادند. اونهایی که ناشادند کوبیده میشن. چرا که اکثریت جامعه چشم به ظاهری از مسئله دوختن. و از اون مهمتر، خودخواهی بهشون اجازه نمیده دو قدم اون طرف تر رو هم ببینن. تصور مردم عامی اینه که طی چند ماه آینده گوشت و مرغ و شیر و ماست و میوه و... ارزون میشه و بیکاری هم رفع میشه! طفلکا نمیدونن چه کلاه گشادی سرشون رفته.
از این دولت و مجلس هیچ آبی برای ما گرم نمیشه. من این روزها فقط میتونم یه دعا کنم: اللهم عجل لولیک الفرج...
کجا رسد به تو مکتوب گریه آلودم
که باد هم نبرد نامه ای که نم دارد
صائب