تمام مصاحبه های کاری، تا چند لحظه قبل از اینکه بگم دانشجوم خیلی خوب پیش میره. اما وقتی میگم که دانشجوم، انگار گفتم قاتل زنجیره ایم. :دی مصاحبه خیلی دوست دارم.
یه شغل خیلی جذابی تو دنیا هست به اسم "سیکرت شاپر"، یعنی خریدار مخفی. ایشون موظفن برن مثلا یه هتل، از تمام سرویسهای هتل استفاده کنن، ورزش کنن، غذا نوش جان کنن، خرید کنن، تفریح کنن... و در نهایت کیفیت اون هتل رو بسنجن. اگر تو بچگی میفهمیدم چنین شغلی هست، قطعا از آرزوهام میشد. تستر هم شغل خوبیه. فقط غذا می چشی و نظر میدی.
فکر کنم جزء معدود دخترایی باشم که به تغییر وعده غذایی واکنش نشون میدن. اکثر دوستانم اصلا براشون مهم نیست ناهار میخورن یا نه، شام که اصلا براشون تعریف نشده، تازه همونی هم که میخورن قطعا باید بدون گوشت قرمز، و در مواردی حتی گوشت سفید، باشه. صبحانه هم در حد چند دونه بیسکویت! جالبه که چاقی و لاغریشون اصلا تاثیری بر این قضیه نداره. جالبتر اینکه اینها همه زنده ان!
واردات فقط مربوط به کالا نیست. یکی از اصلی ترین واردات کشورمون، واردات فکر و فرهنگه.
جنگ و زلزله و هر اتفاق مشابهی که به ویرانی کامل منجر میشه، با تمام بدیهاش یه خوبی داره. بعد اینکه همه چی با خاک یکسان شد میشه همه چیز رو دوباره ساخت. تازه با کلی تجربه. معمولا نتیجه اش خیلی عالی میشه. اگر تو تهران چنین اتفاقی افتاد، کاش به دور از منافع شخصی یه شهر اصولی بسازن.
پیوند عمر بسته به مویی است هوش دار
غمخوار خویش باش، غم روزگار چیست
حافظ جان