فکرم درگیر هزار مسئله است. اول اینکه دلم گرفته، منتظر جواب چند میلم که بعید میدونم انتظارم نتیجه داشته باشه، پروژه گروهی با دو تا همگروهی دقیقه نودی، ارائه، وام کارآفرینی 100 میلیونی، مصاحبه کاری بی نتیجه، هوای کثیف، شلوغی و ترافیک، مردم عصبی، دستفروشها، آلبوم بچگیم که گمش کردم، امتحاناتی که منابعشون یا نامعلومه یا متکثر، تکنولوژی تنفرانگیز، ارزشهای عجیب تنفر انگیزتر، اخبار، انتظاراتی که نمیتونم برآورده شون کنم، آدمهایی که منتظرن تا با حس ششم بفهمم تو مغزشون چی میگذره، فرهنگ بی فرهنگانه فرار مغزهای بی مغز، کتاب های نخریده و نخونده، خودخواهی... دلم عجیب گرفته...
۲۱ آبان ۹۴