ترس انواع مختلفی داره. بعضی آدمها از تغییر می ترسن. هر تجربه جدید هم نوعی تغییره، مثل خوردن یه غذای گرونِ جدید. بعضی از موفقیت می ترسن. بعد از هر موفقیتی، انتظارات اطرافیان از شخص بیشتر میشه و زیر ذره بین قرار میگیره؛ از اینکه در قدم بعدی نتونن انتظارات دیگران رو برآورده کنن یا موفقیتشون رو حفظ کنن، می ترسن و موفق نمیشن! مثل کسی که خیلی درس میخونه، اما موفق نمیشه. بعضی هم از دیده شدن می ترسن. مثل کسی که نظر درستش رو ابراز نمیکنه. بعضی هم از شکست می ترسن، اینه که هیچ وقت هیچ قدمی برنمیدارن و همیشه همون آقایی (یا خانومی) می مونن که بودن!
در کل ترسیدن پیچیده است و البته مزخرف!
خیلی برام جالبه. دانشجوها هر جا باشن، همگی مثل همن! حالا میخوان دانشجوهای یه دانشگاه دور افتاده باشن یا دانشجوهای یه دانشگاه مثلا تراز اول! از دم دقیقه نودی و بی برنامه!
سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم
سید علی خامنه ای