دلم میخواد یا به یک مجلس عزای طولانی دعوت بشم که وقتی دارم گریه میکنم کسی ازم نپرسه چرا؟ یا به یک مجلس عروسی طولانی که وقتی دارم شادی میکنم کسی نپرسه چرا؟ یا صبح برم یکیش شب برم یکیش...
بعید بدونم هرگز در زندگیم معنای دلتنگی رو تجربه کرده بودم. دلتنگی واقعی، حجم سینه آدمی رو تنگ میکنه. گویی یه جسم سنگین روی قفسه سینه است. فقط یه راه باریک برای نفس میگذاره که خفه نشی. خیلی دلم برای بابام تنگ شده...
اگر ز گور به جایی دری نباشد چه؟!
وگر تمام شود، محشری نباشد چه؟!
گرفتم اینکه دری هست و کوبهای دارد
در آن کویر، کسِ دیگری نباشد چه؟!
کفنکِشان چو در آیم زِ خاک و حق خواهم،
دبیرِ محکمه را دفتری نباشد چه؟!
شرابِ خُلَّرِ شیراز دادهام از دست...
خبر زِ خمرهی گیراتری نباشد چه؟!
چنین که زحمتِ پرهیز بُردهام اینجا،
به هیچ کرده اگر کیفری نباشد چه؟!
بَرَنده کیست در این بازیِ سیاه و سپید؟
در آن دقیقه اگر داوری نباشد چه؟!
-حسین جنتی-