چرا نمیتونم طوری زندگی کنم که دلم میخواد؟ پاسخ خودم به این سوالم اینه که من تنها زندگی نمیکنم و از زندگی اطرافیانم اثر میگیرم و اطرافیانم هم متقابلا از زندگی من اثر میگیرن. چیزهایی که برای من مهم نیست، برای خانوادهام دغدغه است و چیزهایی که برای من مهمه برای اونها مهم نیست! خیلی جاها در برابر تفاوتها مقاومت کردم و اونچه که خودم میخواستم شد، اما اینروزها فقط به این فکر میکنم که خستهتر از اونیم که بتونم بازم بجنگم. از تسلیم شدن متنفرم اما از جنگیدن با عزیزانم بیشتر!
عمیقا دلم میخواد از ایران برم... (استراتژی فرار)
الا ای پیر فرزانه، مکن منعم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمانشکن دارم
حافظ جان
راستی، سال نو مبارک :)