از یک جهت کسی که با من همگروه میشه خوش به حالشه و از یک طرف بیچاره است! از این جهت که کار رو کامل و منظم انجام میدم و معمولا جزو ماکسیممهای کلاسم، خوش به حالشه. ولی از این جهت که باید اون هم کار رو کامل انجام بده، دقت به خرج بده، سر وقت تحویل بده و... اذیت میشه چون معمولا دانشجو جماعت به اینطور کارها عادت ندارند. آخرین لحظه به استاد میل میزنند قسمش میدند که موعد تحویل رو تمدید کنه و نهایتا هم از چند جا کپی پیست میکنند و میشه یه پروژه! همگروهی داشتن برای من خوشایند نبوده و نیست! گزارش رو که باید تحلیل خودش باشه، از یک مقاله کپی کرده، زحمت ترجمه هم به خودش نداده، برای ارائه یک فایل پاور هم آماده نکرده! تازه اگه همه اینها هم باشه، به موقع انجام نمیده یا انقدر بیسلیقه است که اصلا ارزش کارش دیده نمیشه! جالبتر اینکه وقتی استاد میپرسند که کی برای پرزنت حاضره، همگروهی جان داوطلب میشه که من برم ارائه بدم! :) تازه این حالت خوبشه که همکاری میکنه! در اکثر مواقع، همه کارها با منه، پرزنت هم با منه چون من درجریان کارم دیگه! تازه قبل از کلاس باید یه خلاصهای هم از روند کار بهش بگم که اگر استاد سوال کرد نفهمه همگروهی تماشاچی بوده!
نمیدونم اینا با این روحیهشون چطوری دانشگاه قبول میشن؟
نمیدونم اینا با این روحیهشون چطوری دانشگاه قبول میشن؟
۲۹ مهر ۹۵